برخلاف همه ملیت ها، چرا ایرانیان خارج کشور انسجام ملیتی ندارند(متاسفانه ایرانیان ملتی امنیتی گرا شده اند)
تمامی اندیشمندان حوزه جامعه شناسی و رفتار شناسی اجتماعی بر این امر توصیه دارند که یکی از کلید کدهای پیشرفت اجتماعی و تامین رفاه جامعوی، برخورداری از اتحاد همگانی و فرهنگ رفتاری همگرا و همسا در هر جامعه است. بدینسان جامعه ای می تواند خیزش اجتماعی برپا کند و تحول جامعه خود را به خوبی ها رقم زند، که مردم دست در دست یکدیگر به همدلی و همیاری واقعی برسند. یعنی مردمی همصدا و منسجم و متحد باشند.
ولی یکی از اضلاع بدچینی ساختار جامعه ایران امروز، نبود انسجام و اتحاد در بین مردم است. امروز با جامعه ای مواجه ایم که هر فرد ایرانی، جمع اجتماعی را فراموش کرده و فقط به فکر خودش است. البته این رخداد زرشت نه به جهت تصمیم همگانی و تمایل خود مردم باشد. زیرا که عموما زیست اجتماعی بهترین نوع زیست برای مردم بوده و در وحدت و تجمیع است که بالندگی اجتماعی و شادابی فردی بدست می آید. بلکه این اتفاق مبتنی بر نوعی بد از هدایت و تنظیم اجتماعی می باشد، که ریشه در سبک حکمرانی کشورمان دارد.
دراصل در هر جامعه، فراگرد حکمرانی و راهبری جامعه است که نوع فرهنگ کنشی جامعه را حاصل می شود. درحقیقت مردم در چینش چیستی و کیفیت زیست اجتماعی و کیفیت ساختار جامعه نقش کمرنگی دارند و این حکومت ها هستند که با نوع تنظیم اجتماعی، چه شدن یک جامعه را رقم می زنند. و اگر امروز جامعه ایران تکه تکه شده و مردم در همیاری و همدلی با یکدیگر ضعیف شده اند، نه به جهت خواست خودشان باشد. بلکه حکومت فعلی چنین وضعی را پیش آورده است.
اگر می بینیم که امروز در جامعه ما همدلی همگانی و حتی مسئولیت اجتماعی یا شهروندی و همچنین تعهد عمومی به وظایف اجتماعی بسیار کمرنگ شده، دقیقا ناشی از سیاست ریزی و راهبری حکمرانی می باشد. حاکمیت است که برای شکستن اتحاد اجتماعی و براندازی مهر و عاطفه اجتماعی، طوری سیاست ریزی می کند که مردم صرفا در فکر نان خود باشند و از همدیگر فاصله گیرند.
برای اثبات این قضیه کافی است بیان شود، از بعد تحلیل انسان شناسی و رفتار شناسی فردی، انسان در همه تاریخ همان است که همیشه است. یعنی انسان پنج هزار سال پیش با انسان امروزی هیچ تفاوت ماهیتی ندارد. و حتی انسان دو هزار سال آینده نیز با انسان امروزی تفاوتی ماهوی ندارد. و اگر تغییری وجود دارد، صرفا در شیوه رفتار او در هر برهه تاریخ است. که این رفتار نیز برداشتی از محیط و زمان می باشد. منظور از این سخن اینست که بدانیم، هرچند شیوه رفتاری و اخلاقی آدمی تابع زمان و مکان است، اما هویت فطری و غریزی او همان است که بوده و هرگز تغییرپذیر نیست.
در طول حاکمیت رژیم اسلامی در ایران، مردم دچار تحولی بزرگ در سبک زندگی گردیدند. این حکومت به جهت ریزش باور و نظریات مخصوص به خود، که تفاوت زیادی با دیگر ملل دارد، نوعی الگوی زیستی ناسازگار با دنیا را طراحی و به جامعه رسوخ داده است. الگوی تدوینی در طول چهل سال اخیر، بشدت به طبقه طبقه شدن جامعه گرایش یافته است. و از آن روی که حاکمیت به اصل خودی و غیرخودی معتقد می باشد، لذا ناخودآگاه ضمن اینکه بخش کوچکی از جامعه را در گرد خود جمع نموده و آنان به حکومت وابسته شده اند. ولی چون بخش نظام حکومتی جایی برای حضور همه مردم ندارد، لذا بخش اکثریت مردم از طبقه حاکم دور شده و در جامعه به حال خود واگذار شده اند.
در همین وضعیت حکومت تلاش نموده تا برای برپاسازی باورهای ایدئولوژیک و پالایش فضای جامعه از عناصر ضدانقلاب و مخالفین، فضایی فوق امنیتی را ایجاد نماید. فضایی که ناچارا به تنگنای اجتماعی ختم شده و جامعه ای پر از فشار و محدودیت و ممنوعیت را دارا هستیم.
همین فضای امنیتی از طرف حاکمیت سبب تشدید فاصله در بین مردم نیز شده است. یعنی کسی به فرد دیگری اعتماد ندارد. زیرا حکومت برای سرکوب مخالفین، ماموران مخفی زیادی را در جامعه پخش نموده و مردم در ترس و فشار دایم بسر می برند.
و بازتاسف آنکه به جهت گستردگی و نیرومندی مخالفین رژیم اسلامی ایران در خارج کشور، حکومت تلاش نموده تا حوزه کار امنیتی را به خارج از کشور نیز توسعه دهد. و از آن روی که ایرانیان خارج از کشور ارتباط تنگاتنگی با داخل ایران و خانواده و فامیل دارند، لذا جو بی اعتمادی نیز به خارج از کشور گسیل داده شده و مردم از یکدیگر گریزان می باشند. مردم ترس از این دارند که مبادا همسایه یا دوست خودشان در خارج، مامور امنیتی حکومت باشد. این همان دلیل اصلی نبود اتحاد و انسجام ایرانیان در خارج کشور می باشد.
#ایرانیان
احمد علینقی – پژوهشگر مدیریت اجتماعی