آزار و تجاوز جنسی، بیماری روانی یا هنجار اجتماعی
رفع نیازهای شهوانی نیازی ذاتی برای هر موجود زنده است. هر موجود زنده اعم از آدمی و حیوان و حتی گیاهان هوس جنسی دارند. میل به کام گیری از جنس مخالف یک نیاز غیرقابل کتمان برای هر موجود زنده بشمار می آید. چراکه رفع نیاز شهوانی ضمن اینکه رافع نیاز غریزی برای موجود زنده می باشد، بلکه نیازی برای ادامه نسل و حیات وجود زنده نیز هست.
اما میل به کامجویی جنسی برای رفع غریزه جنسی، تفاوت فاحشی با شهوت رانی بی حد و حصر دارد. رفع نیاز غریزی در هر عرصه، نیازمند راهبردی متعادل و ترازینه است. رفتاری که از افراط و تفریط فارغ باشد و اعتدال پیشه شود. اما جدای از حیوان که اصولا شعوری برای اعتدال گری ندارد. انسان موجودی است که به سبب برخورداری از عقل و هوش، لازم است آراسته به اعتدال رفتاری باشد. زیرا او در محیطی با نام جامعه زندگی می کند که الزامات مخصوص به خود را داراست.
در این راستا همانطور که انسان مقید است مدیریت رفتاری داشته باشد و کنش های خود را با جامعه و محیط، همتراز و سازگار نماید. مدیریت جنسی نیز جزوی از امور زندگی برای هر فرد تصور می گردد. همانطور که هر فرد اجتماعی موظف است با جامعه سازگار باشد و زندگی خویش را تابع قونین و الزامات جامعوی همراه سازد. بلکه تکلیف دارد امور جنسی و شهوت رانی خود را نیز کنترل و مدیریت نماید. زیراکه در غیراینصورت با یک جامعه پر هرج و مرج روبرو می گردیم.
مدیریت جنسی درواقع همان نیازسنجی میزان میل به شهوت است. و آدمی الزام دارد در رفع نیاز جنسی، امکان سنجی مکان و زمان نماید. یعنی شرایط سنجی حسابگرانه انجام دهد. تفاوت انسان و حیوان در همین شرایط سنجی انسانست. یعنی رفع میل جنسی در کجا، چه زمان و در چه شرایطی انجام پذیرد.
نگارنده پیوسته گفته است مدیریت اجتماعی مطلوب همان الگویی است که رفع نیازهای فردی در جامعه را با تابعیت و همگرایی الزامات جامعه همراه می سازد. یعنی ضمن قبول و احترام به رفع نیازهای جنسی آدمی، انسان را متقاعد می نماید که باید تابع قواعد و مقررات و یا همان الزامات جامعه باشد و از اقدامات خودسرانه و تمامیت خواه انحصاری خودداری نماید. زیرا همانطور که انسان نیازهایی دارد، جامعه نیز ضروریاتی مسلم دارد.
ولی برخلاف این همه تاکید بر احترام اجتماعی و حرمت گذاری به همنوع، همواره شاهد انواع بزه و ناهنجاری در جوامع نی می باشیم. بزه اجتماعی هنجاری ضداجتماعی است که دایما رخ می دهد و جامعه را ناپاک می نماید. اینکه بزه از جامعه پاک نمی گردد و هیچگاه جامعه بدون بزه و جرم نخواهیم داشت، بستگی به مولفه های زیادی دارد. اما شاید مهمترین مولفه در این موضوع، دقیقا ناشی از فرهنگ اجتماعی ناشایست در جامعه باشد و میزان جرم و بزه در هر جامعه رابطه مستقیمی با بی لیاقتی مدیران اجتماعی دارد.
اما می دانیم موضوعی با نام آزار و تجاوز جنسی، مقوله ای است که از بدو زندگی جمعی بشریت بر بستر جامعه انسانی استقرار یافته است. همیشه آدمیانی هستند که الزامات اجتماعی و حقوق همنوع را برنتابیده و دست به رفتارهای ضداجتماعی و آزار و اذیت دیگران می زنند.
در راستای این عارضه اجتماعی در طول تاریخ، رفتار آزار و تجاوز انسانی یک درد بزرگ برای جامعه انسانی امروزین نیز هست. شاهد هستیم که در تمامی جوامع بشری تجاوز به عنف و آزار زنان مرسوم می باشد. اما نرخ آزار و تجاوز در هر جامعه متغیر می باشد و عوامل متعددی در این تفاوت نرخ دخالت دارند.
اما قدرمسلم آنست که این عارضه وجود دارد و یک واقعیت و حقیقت اجتماعی است. و شوربختانه در برخی جوامع این نرخ تجاوز و آزار به زنان بسیار بالا می باشد و حکومت ها کمتر اقدامی را برای جلوگیری از اقدامات پلید تجاوز و آزار جنسی انجام می دهند.
تجاوز و آزار انواع و اقسامی دارد. برخی با تجاوز مستقیم، برخی با زبان و اشاره، برخی با نگاه و برخی با متلک و هزل و لودگی و انواع دیگر اقدام به آزار و تجاوز جنسی می نمایند. و از این روی است که آزار به زنان مولفه ای فراگستر در بستر زیست اجتماع جهانی شمارش می شود و باید راهکاری برای مقابله یافت.
از این جهت از سال 2017 هشتگ #Me_Too در جامعه جهانی ایجاد شده که بازتاب فراوانی نیز داشته است. این هشتگ بیانگر فراوانی نرخ تجاوز و آزار در کشورهای مختلف می باشد. رفتاری که متاسفانه وسعتی گسترده داشته و افراد بیشماری نیز آزارگر هستند.
دلایل عارضه تجاوز و آزار جنسی
البته باوجود قطعیت این عارضه در جهان، نویسنده برآن است که این عارضه پلید بر دو عامل عمده قرار دارد. نخست آنکه این رفتار بیانگر نوعی بیماری روانی - جنسی(سادیسم جنسی) می باشد . و دیگر آنکه به جهت بی مبالاتی مدیریت اجتماعی در کشورها، شاهد این رخداد خوفناک می باشیم.
به استثنای بیماران روانی – جنسی که فراوانی جمعیت آن در جوامع بالا نیست و برای التیام، نیاز به درمان دارند. با افراد بسیار زیادی مواجه می باشیم که عمدا به تجاوز و آزار جنسی دست می زنند. و تکیه گاه این افراد در جوامع «فرهنگ ذلت زن» است. فرهنگی که مرد را قوی و فرادست و زن را موجودی ذلیل و فرودست فرض می نماید. لذا سلطه بر زن امری عادی جلوه می نماید و زنان باید تابع مردان باشد.
هرچند که این فرهنگ ضدزن ریشه از دوران قدیم دارد و پسندیده دروان مدرنیته نیست. ولی از آن روز که آدمی هیچگاه تغییر ماهیت نمی دهد و همیشه ماهیت یکسانی دارد. لذا برخی از آدمیان با گذار زندگی و تاریخ سازگار نمی گردند و همان فرهنگ را دارند که هزاران سال پیش داشته اند. لذا در روزگار فعلی نیز بر همان اندیشه پیشین حرکت می کنند و مردسالاری یا زن ضعیفی را اصلی بدیهی می شمارند.
در تاریخ کلان همیشه هستند آدمیانی که که تابع اصالت آیین و رسوم، نوزایی اندیشه و نوسازی اجتماعی را مردود شمرده و با باورهای خرافی فردی – گروهی خویش زندگی می کنند.
اما اگر در دوران مدرنیته زندگی می کنیم و اعتقاد به دگرش تاریخ و گذار از عصر تحجر داریم، پس بی تردید باید الزامات عصر مدرنیته را نیز قبول کنیم و اصالت آیین و مناسک فرسوده را قربانی اصالت انسان نماییم. انسانی که همیشه انسان است و باید با زمان زندگی کند. نه آنکه انسان تابع آیین و رسوم واپسگرا گردد.
این کاستی و قصور رسم و عادتی همیشگی در جوامع است. زندگی ما انباشته از رفتارها و اخلاقیات ناپسند و خارج از عرف اجتماعی است. به راستی ما مردم در راستای مسئولیت اجتماعی و تعهد به زندگی خودمان و آیندگان، چه گام هایی را مقبول می داریم؟! ما چه کرده ایم تا زندگی ما و فرزندانمان زندگی خوب و مناسبی باشد؟! به واقع چقدر تلاش کرده ایم تا یاد بگیریم زندگی را خوب زندگی کنیم؟!
مگر عارضه تجاوز و آزار جنسی، برسازی از جامعه خودمان نیست؟ آیا درواقع آفت آزاررسانی و تجاوز به زن، عارضه ای وارداتی است و ما بی تقصریم؟! آیا غیر از اینست که این عارضه هولناک از درون جامعه و از درون خانواده های خودمان برساخته و برخاسته می گردد؟! بی شک جامعه ناپاک و بدون مدیریت اصولی، اخلاق و رفتاری پاک و سالم ندارد. و از این جامعه همه گونه بزه برساخته می شود.
بیگمان تمامی کشورها در زمینه مبارزه با تجاوز و زن آزاری برنامه انحصاری و ویژه دارند. اما ما در ایران زمینمان چه کرده ایم؟! آیا ما راهکردهای درستی را انتخاب کرده ایم؟! کودکان ما چه اندازه آموزش در زمینه های پیشگیری و مقابله شناسی با عارضه تجاوز و آزار را یاد گرفته اند؟!
ما باید بدانیم و یاد بگیریم که اگر من آزارگر نیستم، ولی آزارگری وجود دارد. کسانی هستند که با آزارگری و تجاوز اغنا می گردند. زیاد داریم افرادی که بزه را دوست دارند؛ چون راه دیگری را بلد نیستند و مدیریت اجتماعی کشور نیز راهکاری را برای راهگشایی زندگی آنان ارایه نداده است.
پس بپذیریم که فرهنگ اجتماعی ما دچار نقصان و عیب وافر است. زیراکه بزه از درون جامعه و خانواده برخاسته می گردد و خودمان مقصر نخست هستیم. فرهنگ اجتماعی ایران زمین نیاز اساسی به درمان دارد. درمان توسط کارشناسان و اندیشمندانی که جامعه را خوب بشناند. مناسبات اجتماعی را خوب بلد باشند. و راهکردهای درمان را به خوبی ارایه نمایند. . . و صد البته مردمانی که گوش شنوایی داشته باشند و تخصص گرایی و مهارت مدیریت اجتماعی را، به خوبی فهم و قبول نمایند.
احمد علینقی
#آزار_جنسی
#زن
#تجاوز