«قریه تهران» چگونه به ابرشهر امروزی تبدبل شد
تهران در ابتدا بیش از قریه ای کوچک و گمنام در دامان سلسله کوه های البرز چیزی نبود. اما از آن جهت که این قریه بر سر راه شهر ری قرار داشت و گاه و بیگاه از این راه کاروان های متعدد می گذشت، لذا کانون چپاول و غارتگری بوده است. راهزنانی که در اینجا می زیستند غالبا قافله ها و کاروان های عبوری را دستبرد و غارت می کردند. این قریه به دلیل نزدیکی به ری، خودش نیز همیشه مورد طمع سلاطین و حکام در لشگرکشی ها نیز قرار داشت. براین اساس تهران نشینان بخاطر حفاظت از خود سرداب ها و نقب هایی تعبیه کرده که در صورت حمله در آنها پناه می گرفتند. این پناهگاه ها اساسا مخفی و انباشته از آذوقه فراوان برای مقابله طولانی مدت در برابر یورشگران بودند.
یاقوت حمودی در معجم البلدان می نویسد: «تهران قریه بزرگی است که در زیرزمین ساخته شده و راهی به هیچیک از خانه ها نیست، مگر به تمایل خودشان». قزوینی در آثارالبلاد می نویسد:«خانه های تهران در زیر زمین ساخته شده و بمانند لانه مورچگان است». بمحض رفع هجوم بیگانگان، اهالی تهران از زیرزمین بیرون آمده و به کار متداول خود که همان راهزنی بود ادامه می دادند. این مطلب شغل راهزنی در تهران و هزار خانه های تودرتو در زیر زمین، در کتاب المسالک و الممالک ابواسحاق استخری به سال 340 هجری نیز آورده شده است.
حمداله مستوفی نظر دارد: «تهران یکی از مناطق ییلاقی شهرری بود، ولی با حمله مغول ها گروه کثیری از از مردم ری برای فرار از ناامنی و حفظ جان خود، به تهران که دارای سرداب ها و زیرزمین های پناهگاهی متعدد بوده، پناه آوردند. به این ترتیب نخستین گام توسعه تهران برداشته شد».
ولی دراصل ترقی اصیل تهران از دوره صفویه آغاز گشت. شاه طهماسب که در پایتخت خود قزوین زندگی می کرد، هرازگاهی به زیارت جدش سید حمزه که در جوار حضرت عبدالعظیم مدفون بود، می آمد. او به تدریج جذب طبیعت زیبا با باغ های فراوان و آب گوارای تهران گردید و دستور داد تا گرداگرد تهران را باروی محکمی بکشند و در این قریه کاروانسرا و امکانات بهتری تعبیه نمایند. شاه طهماسب در سال 961 ه. به اندازه سوره های قرآن 114 برج در تهران ایجاد و زیر هر برج سوره ای دفن نمود. برای ساخت این تاسیسات و برج و باروها از دو منطقه خاک برداری کردند که بعدها یکی «چال میدان» و دیگری «چال حصار» معروف شدند.
شاه عباس بزرگ دومین فردی بود که به دلیل علاقه به مرقد امامان و حضرت عبدالعظیم، دستور داد برای اقامتش در نزدیکی ری، باغی بزرگ در تهران احداث و کاخی معظم در آن بنا نمایند.
پیش از حمله افغان ها، شاه طهماسب دوم که در تهران اقامت داشت از ترس مهاجمان به مازندران گریخت. اما مردم تهران ایستادگی سختی در برابر هجوم افغان ها از خود نشان دادند. ولی سرانجام شهر بدست افغان ها افتاد و آنان در ارگ تهران ساکن گردیدند. ولی برای ایمن ماندن در مقابل حملات ناگهانی مردم تهران و داشتن فرصت فرار، بر روی خندق شمالی ارگ پلی بسته و در جلوی آن دروازه ای با نام دروازه ارگ را ساختند که بعدها به «دروازه دولت» مشهور شد.
پیرلاوان جهانگرد اروپایی در سال 1618م.(997ه.) به هنگام عبور از تهران اندک توسعه یافته می نویسد: «تهران از کاشان بزرگتر و مردمش کمتر است. یک سوم زمین های این شهر ساختمان و دو سوم آن باغ می باشند. در همه گذرگاه های تهران درخت چنار کاشته شده و برخی چنان تنومند هستند که اگر چهار نفر دست در دست هم دهند، به زحمت تنه یک درخت را بپوشاند. به همین لحاظ باید تهران را چنارستان نامید.
روضه الصفای ناصری می نویسد؛ تهران و شمیران دو قریه بودند که پس از ویرانی شهر ری، بازماندگان در تهران گردآمده و در آنجا ساکن شدند.
پس از انقراض صفویه در سال 1154 ه. نادرشاه افشار تهران را به عنوان تیول به پسرش رضاقلی میرزا داد. پس از افشاریه نیز کریم خان زند به دلیل کشمکش های فراوان با محمدخان قاجار صلاح دید تا برای نزدیکی به طبرستان که قصر سلطنتی در آنجا بود، در تهران استقرار یابد. لذا در آبادانی تهران کوشش فراوان نمود.
پس از فوت کریمخان زند این آقامحمد خان قاجار بود که در سال 1193ه. با چهارده همراه خود از شیراز فرار کرده، ابتدا به حضرت عبدالعظیم و سپس با پیروزی بر غفورخان حاکم تهران، شهر را تصرف و در نوروز سال 1200ه. در همان تالاری که روزگاری بعنوان اسیر به شاه زندیه خدمت می کرد، بر تخت سلطنت ایران تکیه زد. او با آغاز سلسله قاجاریه و با اندیشه داراشدن خلافت اسلامی، تهران را به عنوان پایتخت دارالخلافه نامید. و از این زمان شهرت و توسعه واقعی تهران رشد بزرگی گرفت.
«دارالخلافه تهران/ ناصر نجمی»
t.me/iranam2500