«کوروش کبیر بانی الگوی انسان دوستی در رابطه با سرزمین های مغلوب بود»
در عصر جزمیت، کوروش رفتاری نوین از حقوق بشر را خلق و ترویج نمود
در روزگاران قدیم رسم بر این بود که پادشاهان پیروز در جنگ ها، با بدترین شکل با پادشاهان شکست خورده برخورد می کردند. آنان را می سوزانیدند یا سرشان را می بریدند و . . .
اما کوروش بزرگ پادشاه ایرانی ابرمردی بود که هیچگاه رفتارهای دهشتناک علیه پادشاهان شکست خورده در جنگ بکار نبرد. او با پادشاهان مغلوب ماد و ارمنستان در شروع سلطنتش در حکومت پارس به مهربانی رفتار کرد.
بعد از آنکه همدان پایگاه مادی ها به انقیاد کوروش بزرگ درآمد. دولت پارس بیش از گذشته موجب وحشت سه دولت نامی آن دوران (لیدیه – بابل – مصر) شده بود. لذا این سه کشور تصمیم به مذاکره با یکدیگر گرفته تا جبهه واحدی را علیه کوروش تشکیل دهند.
کرزوس پادشاه لیدیه نخستین پادشاه از بین دولت های قددرتمند در آن روزگار بود که شکوه کوروش را تحمل نکرد و به پارس حمله نمود. اما لیدیه شکست فاحشی خورد و پادشاه کروزوس تسلیم کوروش شد. بعد از آنکه لیدیه سقوط نمود، هرودوت گوید:« کوروش دربادی امر می خواست کروزوس را در آتش بسوزاند. لیکن بعدا پشیمان و او را بس نوازش کرد». ویل دورانت نیزدرباره همین واقعه می نویسد: «در آن زمان کروزوس آتشی بنا نهاد و خواست خودش و خانواده اش را در بسوزاند که به گفته هرودوت کوروش دستور داد آتش را خاموش و کروزوس را با خود به ایران برد و او را رایزن نزدیک و مورد اعتماد خود نمود». باستانی پاریزی مترجم کتاب کوروش کبیر(ذوالقرنین) می گوید که کروزوس تا پایان عمر ندیم کوروش ماند.
جنگ بعدی کوروش با بابل بود. پاریزی می نویسد:«عدالت كوروش دنيا را گرفته و زبان ها گو ياي محامد و محاسن او بودند، مردم بابل و طبقات زجركشيده آن شهر چاره اي نديدند جز آنكه به كوروش متوسل شده از او دعوت كنند تا براي نجات آنها از اين عذاب و رنج(ظلم نبونید پادشاه بابل) گام پيش نهد». و او بود که توانست با بهره از خلاقیت و هوشمندی وافر، بابل را به آسانی و با کمترین ضایعه و تلفات تسخیر نماید.
پیروزی بر بابل با اوصافی که پیش آمد(وصف تسخیر بابل در دیگر مقالات همین نویسنده نوشته شده است)، نشان از نبوغ جنگی و مدیریت کوروش در آن زمان داشت. کوروش پس از فتح بابل با پادشاه نبونید بازهم به ملاطفت رفتار کرد و از کشتن وی خودداری نمود. کوروش با چشمپوشی از جنایات هولناک این پادشاه ستمگر، او را به کرمان تبعید نمود و زندگی خوبی در شان یک پادشاه را برای او فراهم نمود. نبونید نیز تا آخر عمر در کرمان ماند و در همان جا در گذشت.
حسن رفتار کوروش با مردم خودی و دیگر ملل باعث شد تا بعد از بابل، ممالک فینیقیه (صور و صیدا) و فلسطین نیز به اطاعت کوروش درآمدند (تاریخ ایران – مشیرالدوله). مشیرالدوله اضافه می کند که مورخین معتقد هستند که کوروش شاهی بود با عزم و جزم و عقل و رئوف. کاری را که شروع می کرد، تا آخرش می رفت. با پادشاهان مغلوب به حدی مهربانی می کرد که آنها دوست صمیمی کوروش شده و در مواقع نیاز و مشکلات به او یاری می رساندند.
هرودوت گوید:«کوروش پادشاهی بزرگوار، بخشنده و آسان گیر بود. همچون خسروان به جمع مال و منال حریص نبود. بلکه در بخشش و اکرام افراط می کرد. داد مظلومین را می ستاند و آنچه را که خیر خلق در آن بود هدف خود قرار می داد».
گزنفون می نویسد:« کوروش پادشاهی هشیار و مهربان بود. با نبوغ پادشاهی، ملکات و فضایل حکما نیز در او جمع شده بود. کوشش داشت کشور خود را به اوج عظمت برساند. بخشش او بر جبروت و جلال او می چربید. خدمت همنوع را شعار خویش قرار داده و خوی او دادگستری و احقاق حق ستمدیدگان بود. تواضع و نرم دلی جای کبر و غرور را در سر او اشغال کرده بود».
کوروش از نگرش تسامح و تساهل حقیقی برخوردار بود. با مذاهب و معتقدات ملل کاری نداشت. بلکه آداب مذهبی آنها را محترم می داشت. چنانکه بعد از فتح بابل هر چه پادشاهان قبلی بابل از پیروان مذاهب مختلف غارت کرده بودند را، به صاحبان اولیه عودت داد. برخلاف سلاطین آسور که در کتیبه های خود می بالند که چنان فلان مملکت را زیرو رو کردند که صدای خروس و یا سگی در آنجا شنیده نمی شد(نظیر آنچه در عیلام انجام دادند). ولی کوروش هرگز چنین رفتار ناشایستی با هیچ سرزمین مغلوبه انجام نداد.
بدین سان وقتی مردم رفتار کوروش را دیده و با آنچه تا آن زمان معمول بوده مقایسه کردند. او را مخلوق فوق العاده و برانگیخته از طرف خدا می دانستند. کوروش یک نوع انقلاب اخلاقی را در عالم قدیم باعث شده و طرز نوینی از رفتار با ملل و ممالک تابعه را نمایش داد.
سیر فرمانروایی و رفتارهای توام با ملاطفت و مهر با پادشاهان مغلوب و مردم ممالک مغلوب شده، نشان از بزرگ منشی کوروش دارد. او هرگز کشتار و غارت ممالک متصرفه را ننمود. کوروش به راستی بر قلوب مردم حکومت می کرد.