دگرباشی گناه و جنایت نیست؛ نوعی غریز جنسی است (همجنس گرایی و چندجنس گرایی هنجار نامتعارف اما لازم)
.
دگرباشی گناه و جنایت نیست؛ نوعی غریز جنسی است
همجنس گرایی و چندجنس گرایی هنجار نامتعارف اما لازم
اگرچه عشق و علاقه و رابطه زن و مرد یک رابطه معمول و متعارف در جامعه بشری شمرده می شود. ولی میدانیم رابطه جنسی دو جنس نر و ماده تنها رابطه جاری در جامعه بشری نیست. تاریخ بشری آکنده از رابطه های نامانوس و ناهنجار بین ابنای بشر بوده و هست. رابطه بین مرد با مرد و یا زن با زن، از این نوع است. درواقع عرف اجتماعی «رابطه مرد با زن» برساختی از جامعه حیوانی است. همانطور که جنس ماده نزد حیوانات یک جنس ضعیف و زورپذیرمی باشد. نزد جامع سنتی گرای امروزی ایران نیز زن "ضعیفه" نام دارد. درواقع در جوامع قدیمی و کهن همیشه این مرد بوده که برای زن نقش و جایگاه ترسیم نموده. بهمین علت است که زن بعنوان انسان رتبه دوم، اصلی ترین و موجه ترین پارتنر برای مرد محسوب شده است. در این حالت مرد ماهیت عنصر فرادست و زن ماهیت فرودست را داراست. یعنی تنها پارتنر در تناسب رابطه مرسوم و متعارف برای مرد، زن بوده است. در روزگاران پیشین در جامعه مردسالار منطقه بین نهرین و پایین تر، زن تنها طرف رابطه بوده و رابطه با مرد بسیار ناپسند و گناه نابخشودنی شمرده می گردیده است.
ولی قدر مسلم است که علیرغم این تناسب جدی و رایج، رابطه مرد با مرد یا زن با زن از دوران بسیار پیشین رواج داشته است. اما نورم جامعه بدوی با فرهنگ دوره پیشاتمدن، همیشه دگرباشی و همجنس گرایی را بشدت منکوب و منحوس قلمداد نموده است. در این وادی رابطه مرد با مرد تا اندکی رسمیت و مقبولیت اجتماعی داشت. ولی رابطه زن با زن، مطلقا پذیرفتنی نبود. لواط بعنوان یک رابطه شاخص و منفور(بین مرد با مرد) پیوسته یک رابطه نکوهیده و شیطانی در تاریخ بشریت انگاشته می گردید.
جالب آنست که باوجود مخالفت صریح ادیان بزرگ چون یهود، مسیحیت و اسلام با دگرباشی، زرتشت نیز در کشور بزرگی چون ایران بشدت با دگرباشی مخالف بود. درواقع باوجودی که در ایران زمین پادشاهانی بمانند کوروش و داریوش با بهره از نگرش تسامح و تساهل حکومت کرده بودند؛ در عین حال فرهنگ ضد دگرباشی رواج کامل داشت. که البته میتوان حدس زد که این مخالفت با دگرباشی باید بیشتر ناشی از دین زرتشت می بوده است.
در کتب پارسی میانه و در دوران پیشااسلام، از لواط فاعل و مفعول به بدترین شکل نام برده شده. کتاب مینوی خرد مربوط به اواخر ساسانی لواط کاران را موجودات اهریمنی شمرده که اهریمن به جهان می آورند. در این کتاب می خوانیم: «و اهریمن بدکار، دیوان و دروغان دیگر فرزندان اهریمینی را از عمل لواط با خود به وجود آوردند». دینکرد«درسنامهٔ دین مزدایی (زرتشتی)» لواط را شهوت ستمگرانه و کردار فاسد می نامد. ارداویرافنامه؛ که داستان معراج به بهشت و جهنم است، مینویسد:«ویراز در سفر خود به دوزخ مردی را میبیند که کیفرش این بود که مارهایی به مخرج او وارد و از دهانش خارج میشوند. فرشتگان دربارهٔ علتش میگوید این روح مرد پستی است که در گیتی مرتکب لواط شدهاست». اما در ایران پس از اسلام از رواج همجنسگرایی و روابط همجنسگرایانه بیشتر گفته شده است. این رابطه های نامتجانس در مکانهای زیادی همچون دیرها، کاروانسراها، حمامها و پادگانهای نظامی جاری و جایز بوده و برخوردی صورت نمیگرفته است.
سیروس شمیسا در کتاب امردخانه در عهد صفوی ضمن توضیح از رسمیت همجنس گرایی در عصر صفویه مینویسد: «در این دوره اماکنی تحت عنوان امرد خانه برای فعالیت روسپیان مذکر وجود داشته است. این رسمیت درحدی بود که دولت از امردخانه ها مالیات می گرفت». شمیسا ادامه می دهد: «حتی در بین برخی شاهان صفوی و نیز بسیاری از امرای مملوکی چنین علاقهمندی مشاهده شده است. آنان ضمن عمل به امور دینی، پارتنر همجنس زیادی داشتند».
درادبیات فارسی از اشاره به رواج همجنس گرایی در دوره پسااسلام کم نیست. سعدی و جامی از شاعرانی هستند که اشعاری درباب مضامین "همجنسخواهانه" سروده اند. وحشی بافقی در منظومه عاشقانه «ناظر و منظور» از عشق پسر وزیر با نام ناظر به پسر پادشاه سخن میگوید. اما بازهم داریم از نحسیت رابطه نامتعارف نزد روشنفکران مشوروطه ایرانی. ژانت آفاری محقق دوره مشروطه می نویسد: «در دوره رضا شاه پهلوی، احمد کسروی و عدهای دیگر مانند ایرج میرزا با همجنسگرایی مخالفت کرده و نهضت مخالفت با همجنسگرایی به راه می انداختند».
بهر روی می توان بیان داشت که دراصل مخالفت با دگرباشی ناشی از فرهنگ پیشینی و کهن در دنیای قدیم بود. روزگارانی که هنوز علم رواج امروز را نداشت. امروز علم مجهولات بسیار زیادی را کشف و معلوم نموده. امروز باید نگاه علمی به امور داشت. اگر حتی روشنفکران و پیشینیان پارسی و حتی ادیان نگاه بدی به دگرباشی داشتند، مسلما این نوع نگاه غیرعلمی و بدوی بوده است. نگاهی که ادامه رواج آن تا به امروز کمی عجیب بنظر می رسد. بواقع نمی توان انتظار داشت که یک هنجار در طول دو تا سه هزار سال بدون هیچ تغییری ساکن و ایستا بماند. زیرا می دانیم فرهنگ و نگرش زیست بشری مدام در حال تغییر است و لازم است خرده فرهنگ ها نیز دچار استحاله و دگرش قرار گیرند.
نتیجه
اینکه دگرباشی جنسی (رابطه مرد با مرد یا زن با زن) در عین رواج دائمی در جوامع بشری، رسمیت همگانی نداشته و در بیشتر موارد مردود و شوم بوده. دقیقا ریشه در فرهنگ بدوی و غیرتمدنی جامعه بشری در دوران قدیم است. در زمان های قدیم که حوزه علم فراگیر نبود و آدمی همه چیز را با روش متافیزیکی تجزیه و تحلیل می کرد، سرزنش رفتار افراد نامتعارف یک رسم رایج بود. نهادهای مذهبی (کلیسا، کنیسه، مسجد و...) هر فردی را که بر اساس اصول دین رفتار غیرعادی می کرد به راحتی محکوم و مجازات می کردند.
امروزه علم توانسته ناشناخته های زیادی از طبیعت بیابد. امروز علم به این نتیجه رسیده که مرد می تواند به مرد و زن می تواند به زن گرایش جنسی داشته باشد. این گرایش ناشی از غریزه ذاتی بشر است. برخی ابنای بشر تمایل و گروش جنسی به جنس مخالف ندارند. بلکه نیاز آنان به همجنس خودشان است. این یک گناه و خطای اجتماعی نیست. این یک واقعیت و ضرورت جامعه بشری است. اگر در زمان های قدیم برخی افراد را به دلیل گرایش های جنسی متفاوت و مقصر می دانستند. اکنون واضح است که تمایلات جنسی ریشه در غریزه انسان دارد. دگرباشان جنسی در جامعه انسانی کسانی هستند که گرایش جنسی غیر متعارفی نسبت به دیگران دارند. آنها گناهکار نیستند. آنها جنایتکار نیستند. آنها انسان هستند؛ اما تمایلات جنسی متفاوتی غیر از معمول و مرسوم جامعه دارند.
بهتر است دیدگاه خود را تغییر دهیم و از دگم خارج شویم. بیاییم قبول کنیم هیچ امر مطلقی وجود ندارد. همه چیز در تغییر است. همانطور که جامعه تغییر میکند، قبول کنیم باورهای ما نیز باید تغییر کنند. بفهمیم همانطور که کشتن حیوان مذموم است. کشتن گوسفند در مناسبت های دینی نیز جایز نیست. همانطور که گوسفند نرون حسی دارد و درد را می فهمد. آدمی نیز احساسات و علایق متنوعی دارد.همانطور که برخی دین را ذات جامعه بشری می دانند، و احترام آن را جایز. غریزه نیز ذات انسان است و باید محترم شمرده شود.
«لطفا همه چیز را سیاه و سفید نبینیم. رنگ های دیگری نیز داریم. مطالب بالا در حکم موافقت و هواداری با دگرباشی از ناحیه نویسنده نیست. بلکه نقدی بر یک هنجار نادرست و فرهنگ ناشایست در جامعه بشری است»