کاربردشناختی دموکراسی در پیوند با مدیریت اجتماعی
در مورد چیستی و تعریف دموکراسی به وفور مستندات زیادی شامل کتاب و مقاله در اختیار می باشد و به آسانی می توان دموکراسی را فهمید. اما می بینیم دموکراسی بر هر جامعه و هر کشوری سوار نمی گردد و در دوران حاضر نیز دموکراسی به وسیله ای برای بازی دیکتاتوران و اقتدارگرایان مبدل شده است. زیراکه می دانیم دموکراسی و حاکمیت مردمی و احترام به منزلت انسانی و اصالت انسانیت به اصلی غیرقابل اجتناب در دوران معاصر رسیده و نمی توان دموکراسی را کنار گذاشت. به همین روی است که مستبدان تاریخی، دموکراسی را به اسباب حکمرانی خود وارد نموده و اقتدار سیاسی خود را با دموکراسی عملیاتی می نمایند. اینکه چرا چنین شده و دموکراسی به راحتی به ابزار تبدیل می شود، دقیقا در ذات خود دموکراسی نهفته است. چراکه دموکراسی ماهیتا وسیله ای برای اجرای اصول مردم سالاری و حکمرانی مردم در جامعه و حفظ حرمت به مقام انسانیت است. ولی اگر یک جامعه آمادگی پذیرش دموکراسی را نداشته باشد، آیا امکان برپایی دموکراسی مقدور می باشد؟! پرواضح است که پاسخ نه می باشد. اما چه باید کرد؟
از آنجهت که دموکراسی سازه ای ساخته در دست بشر است، لذا مسلم می باشد که تغییر در ماهیت آن و بازی با آن، اصلا برای آدمی دشوار نبوده و آدمی به آسانی دموکراسی را عوض نموده، و دموکراسی را در خدمت امیال خویش قرار می دهد. راهکار مهم و اساسی در این فراگرد آنست که نخست هر جامعه آمایش یابد و سپس دموکراسی و هر سازه نوگرا بر جامعه ریخته گردد. بدین لحاظ نویسنده اعتقاد دارد که مدیریت اصولی و راستین بر جامعه پیش نیاز هر اقدام برای نوسازی جامعه است. مدیریت اجتماعی آنچیزی است که با طراحی مدلی نوین از نظام و تنطیم جامعه، فرهنگ ملی و کلان جامعه را متحول نموده و ذهن توده های مردم را برای پذیرش دموکراسی واقعی آماده می گرداند. و مسلم است که در اینصورت امکان بازی با دموکراسی از ناحیه افراد و گروه های خودکامه و انحصارطلب گرفته شده و دموکراسی واقعی با جوهره انسان محوری و حاکمیت مردمی احیا می گردد.
مقاله پیش رو این خط را دنبال می کند و ضمن تفسیری دیگر بر دموکراسی، راهکردهای راهگشا را برای تامین پیش نیازهای اجرای دموکراسی معرفی می نماید.
دانلود فایل PDF