ای کاش ایران من
ما انسانیم، بمانند دیگر انسان ها. از این انسان ها بسیار زیاد آمده اند و رفته اند. ما نیز آمدیم و خواهیم رفت. برای آمد و رفت ما قصه زیاد تعریف شده. . . اما هیچ کاری به فلسفه آمد و رفتنمان ندارم. زیراکه رفتن و آمدن ما خیلی مهم نیست و زندگی فقط برای ما تعریف نگشته است. دنیا ایستایی ندارد و از این ماها بسیار باز خواهند آمد و خواهند رفت. اما شکی نیست که همه آدمیان، زیست متفاوتی نسبت به یکدیگر دارند. عده ای در قرون کهن و باستان و عده ای در قرن جاری زندگی میکنند. عده ای در سودان و نیجر خون گریه میکنند. عده ای در لوس آنجلس و توکیو لذت قی میکنند. عده ای در معابد به نیایش و دعا مشغولند؛ و عده ای در میکده ها به عیش و طرب مشغولند. عده ای با لذت پای بر زمین میکوبند. و عده ای نیز بر لذت پای میکوبند. پس میبینیم که قصه زندگی مردم بر سیاره زمین یکسان نیست. و مسلما این قصۀ تفاوت زندگی آدمیان بر این زمین، برای همیشه و بدون پیش بینی ادامه خواهد داشت.
این تفاوتها نیز دقیقا و یقینا مرتبط با محل جغرافیایی، مختصات اقلیمی و فرهنگ زیستی آن مردم میباشد. ما ایرانیان هم بر فلاتی بنام ایران زندگی میکنیم. فلاتی که از مناطق مختلف تشکیل شده و هر ایرانی بر شهری و روستایی زندگی میکند. برخی در تهران، تبریز، اصفهان، مشهد، بوشهر، گیلان، گرگان، ایلام، قصرشیرین، اردبیل، اهواز و برخی دیگر بر روستاها و آبادی های کوچک زندگی دارند.
قصه من و مای ایرانی خیلی غمناک نیست؛ اما خیلی هم خوشایند نیست. این تمدن، فراز و نشیب زیادی داشته و در آینده نیز خواهد داشت. خیلی از ایرانیان از زندگی خود در این سرزمین راضی و خیلی های دیگر هم ناراضی بودند و رفتند.
اما امروز با کشوری روبرو میباشیم که مطمئنا روزگار خوبی ندارد. ایران امروز مطمئنا همتایی با جهان پیرامونش ندارد. ایران امروز دچار چنان وضعیتی شده که انگاری ما ایرانیان در قرن بیست و یکم قرار نداریم. زیراکه نوع زندگی ما اصلا تطابقی با تکنولوژی مدرن و به روز ندارد و از تکنولوژی قدیمی در حوزه زیست برخورداریم. ما مردمانی هستیم که به دلیل نبود مدیریت راستین و واقعی بر این مرز و بوم، در غفلت و اندوهناکی بسر میبریم. کارگزاری مدیریت ناکارامد چنان با ما کرده که امروز بشدت در تنگنا و فشار قرار داریم. به واقع ما ایرانیان با برخورداری از ثروت نفتی و فرهنگ ذهنی مدرن، حق این را داریم تا با بهره از مزیت های تکنولوژیک جهانی روزگار خوشی داشته باشیم و در رفاه بسر بریم. اما میبینیم که نظام مدیریت ناکارامد و واپسگرا، بلایای زیادی را بر این سرزمین فروریخته است. این رخداد دقیقا بدان جهت است که پارادایم مدیریت کشور روی به زمان گذشته دارد و برای امروز و آینده کشور اصلا برنامه ندارد. لذا مشاهده میکنیم که تخاصم و نفرتی زاید با دکترین جهانی پیدا کرده ایم و امکان همزیستی با دیگر ملل میسر نمیباشد. و از این وادی نیز مسلما مردم رنج میبرند و کشور دچار آسیب میگردد. برای درک این ضایعه کافی است نگاهی بر جامعه ایران انداخته گردد. به راستی آیا میتوان تعادل و تناسب یا سامانی در یک زمینه پیدا کرد؟! امروز باوجود اینهمه بحران و ضایعه و بیماریهای مزمن و حاد اجتماعی، نظام کارگزاری مدیریتی توان تجویز و تکوین هیچ راه حلی برای حتی یک مسئله و مشکل را ندارد. امروز اکثریت مردم این سرزمین از یک زندگی حداقلی نیز برخوردار نیستند و نه تنها در حوزه نیازهای اولیه زیستی مانند؛ آب و هوا، خاک، ریزگردها و دارو و درمان، دچارناگواری و سختی هستند. بلکه با کاهش شدید ارزش پول ملی، کاستی دارایی خانواده ها، درامد اندک، دشواری معیشت زندگی، بحران تکنولوژی ابزار و تجهیزات و همچنین بحران بیسوادی و آزادیهای مدنی نیز حال و روز خوشی نداریم. و متاسفانه باید بیان داشت که این نوع مدیریت نادرست، لطمات ناگواری بر این سرزمین وارد نموده است. برای نمونه به چند مورد از این بی مبالاتی و بی تدبیری مدیریتی اشاره میشود:
- 1. صنعت نفتی که بزرگترین پشتوانه ثروت برای این ملت است، شوربختانه در بدترین وضعیت خود قرار دارد و به جهت نبود نگاه درست بر صنعت و نداشتن مهندسی برداشت و فراورش علمی و مدرن، شاهد هرز منابع ملی؛ هزینه های بیهوده و اضافی، عقب افتادن برداشت در حوزه های مشترک با کشورهای پیرامون؛ کاهش برداشت از مخازن زیرزمینی؛ عدم توانایی ایجاد ارزش افزوده بر منابع خام، استفاده از کالای بی کیفیت، ایجاد رانت های فساد؛ قرارداد با شرکتهای ضعیف و فرسوده نمودن سازه های نفت و گاز و پتروشیمی میباشیم.
- 2. در قرن بیست و یکم، نه تنها از تکنولوژی صنعتی و سازه ای قدیمی و تاریخ گذشته برخورداریم. بلکه با همین تکنولوژی ناایمن و غیراستاندارد، صدمات جانی و مالی فراوان و بیشماری به مردم وارد شده است. برای نمونه میتوان به مقولات ساختمان سازی، جاده سازی و سدسازی و نیز خودروهای بی کیفیت ساخت داخل، کولرهای آبی پشت بام، وسایل گازی، و خیلی دیگر از ابزارها و کالاهای وطنی اشاره نمود.
- 3. ضمن اینکه هر روز شاهد کاهش رتبه ارزشهای زیستی در ایران میباشیم و حاکمیت از براورده نمودن نیازهای اساسی مردم عاجز میباشد. و در حالی که کشور ما از داشتن یک جاده و خودرو استاندارد و ایمن ساقط است. اما همین نظام مدیریتی از جریمه رانندگی و مالیات گیری گوناگونی نیز اصلا کوتاه نمی آید و هر روز شاهد افزایش ابزار جریمه سازی در جاده ها و خیابانها هستیم. انگاری که دولت هر روز جیب مردم را فربه تر میکند که روز به روز نیز شیب تندتری به جریمه سازی، مالیات گیری و اخذ عوارض میدهد؟! به همین جهت است که میبینیم شوربختانه از مدرنترین ابزار دوربینی و قوانین محدودیت برای جریمه کردن مردم در نقطه نقطه بهره می برد(مثلا با وضع قوانین ظالمانه و غیرمستدل در تقلیل سرعت رانندگی، راه جریمه کردن بیشتر مردم را باز نموده است).
- 4. اقتصاد عنصر اولویتی در جهان امروز است. برای برخورداری از یک نظام قوی اقتصادی و دارا شدن تثبیت و تعادل اقتصاد در شرایط مطلوب، لازم است که مولفه های تناسب و رشد دهنده ساختار اقتصاد بخوبی چینش گردند. بدین لحاظ ضرورت دارد تا با ریزش ساختار منسجم و متوازن، قوانین کارامد و اثربخش و همچنین کاربستهای شغلی و رویه های کارساز، یک نظام اقتصادی مستحکم و وزین را برپا سازیم. تا در شبکه حوزه ای کسب و کار، تجارت، صادرات و واردات، نظام مالیاتی، بانکداری، نظام گمرگی و بازار پویا هیچگاه با تنش و بحران مواجه نگردیم. لذا لازم است که:
- حضور مردم و بخش خصوصی در بسترهای کسب و کاربطور کامل و کلان و براساس نیازهای آدمی و جامعه فراهم گردد
- حضور سرمایه داخلی و خارجی با ساختار نظام بانکی معتبر و پایدار چینش شود
- دولت برنامه های حمایتی را برای تکوین ساختار تولید و کارخانجات بزرگ و کوچک آمایش نماید
- برای زدایش فساد و رانت موجود در جامعه و شفافیت داد وستد پول، سیستم پرداخت به نهادها و هزینه های جاری و اعتباری بطور کامل اصلاح گردد و از هرز پول و سرمایه ملی و نیز ایجاد هزینه های زاید جدا اجتناب شود. زیراکه ضمن فرهنگ سازی عنصرهزینه و مصرف در جامعه، اعتماد عمومی به حاکمیت افزایش می یابد
- دولت از دخالت در قیمت گذاری و تدوین سیاستهای انحصاری مطلقا خودداری نماید و پای خودش را از سفره اقتصاد برچیند
- سرانجام اینکه دولت تصدی گری خود را به حداقل حداقل رساند و از رقابت با بخش خصوصی کلا اجتناب کند
- 5. دولت با فربه کردن ساختار دولتی و افزایش تحرکات دولتی، عرصه را در خیلی زمینه ها از بخش خصوصی و عمومی ربوده و عملیات نهادهای مدنی- مردمی را بشدت محدود و ممنوع نموده است. حال آنکه در یک نظام اجتماعی سالم و مطلوب، دولتها کمترین سیطره و حضور بر جامعه را دارند و فقط و فقط وظایف «نظارت و حمایت و هدایت» را بکار میبندند.
- 6. نیاز واقعی برای یک جامعه سالم و شاداب، وجود تفریحات و ابزار شاداب سازی مردم است. اما میبینیم ایرانیان ضمن اینکه از وضعیت مطلوبی در حوزه مسافرت خارجی و توریسمی برخوردار نیستند. بلکه در زمینه مسافرتهای خارجی برای امور الزامی مانند مداوا و تحصیل نیز عاجزند.
- 7. در کشور ما ایران، بزرگترین بحرانها و فجایع زیست محیطی در حال تجربه است. ما در حوزه آب بشدت به فاجعه سیر میکنیم. در حوزه هوا که اصلا توجهی نیست و دولت مطلقا خیالی ندارد تا از آلاینده های زیست محیطی مانند خودروهای غیراستاندارد، سوختهای آلاینده و پساب های مختلف دست بردارد. بلکه حتی کوچکترین راه حلی برای ریزگردهای نفسگیر نیز ارائه نمی دهد.
- 8. شاید فاجعه فرونشست زمین در کلان سرزمین ایران یکی از بدترین فجایع قرن جاری برای ایران باشد. فرونشستی که قطعا فجایع زیست محیطی غیرقابل برگشتی را به همراه داشته و این فلات ایرانی و نیاکانی را به نابودی همه جانبه سوق میدهد.
- 9. پایانه هنری به عنوان یک عنصر ارزشمند در فرهنگ ملی- میهنی رمز لذت، هیجان، استرس زدایی، نوع زندگی و ضامن ماندگاری تمدنی یک ملت است. عنصر هنر رمز کدینگ تفکر و نوع زندگی یک ملت نیز هست. زیراکه ملل روی زمین با هنر خودشان شاخص میگردند و هنرهر بوم و مردمی دقیقا سامانه اختصای زیستی آنان میباشد. اما امروز ما فاقد سامانه تجمیعی هنر میباشیم و هنر ایرانی در لایه لایه های فشار و تنگنا مفقود شده است.
- 10. دانش و علم دو مولفه حیاتی برای هر جامعه و تمدنی شمرده میشوند. دانش با خلق علم ساخت گرا، حوزه زیست و آینده هر کشوری را تضمین مکنند. ولی میدانیم که در این کشور با دانش سودمند و علم ساخت گرا مواجه نیستیم و مدارس و دانشگاه ها تقریبا به تجارتخانه تبدیل شده اند.
با ذکر معضلات و مشکلات کشورمان در ده مولفه بالا، آیا امکان بهره مندی از زندگی مطلوب و مناسب میسر است؟! باوجود شرایط فعلی و اینهمه مشکل و مسئله، مفهوم زندگی در ایران چه معنایی پیدا میکند؟! پرواضح است در حالتی که امروز داریم، هر ایرانی و ایران در تنگدستی وعسرت بسر میبرند. و مطمئن میباشیم که قلب تک تک ایرانیان در زخمه قرار دارد. هر ایرانی برای ایران و وضعیت خودش دلتنگ و دل آزرده است. البته میدانیم که این آب و خاک و این تمدن راه سنگلاخی را تا امروز گذرانده و مطمئنا و شوربختانه با هزینه های زیادی نیز از این بگذرد. اما چه خوب میبود که ایرانمان اینچنین در تب و تنش نمی افتاد. زیراکه ما ایرانیان مستحق این نیستیم. و ایکاش ناتدبیری مدیریتی برسر عقل آید و این مردم و این سرزمین درک گردند. زیراکه این مردم و این کیان مستحق چنین وضعیتی نیستند. ایکاش و ایکاش. . .
کلمات کلیدی: خودروی استاندارد;فرونشست زمین; وظایف دولت- حکومت; مخازن زیرزمینی