مدیریت غیراصولی نظام اقتصادی نباید دستمایه گرانی و تورم و بازی با مردم گردد
بر خلاف نظرات بسیاری از صاحب نظران ایرانی که عواملی چون قانون ناپذیری؛ فساد دولتی و فردی؛ نبود نظارت؛ اقتصاد دولتی؛ رفتارهای نادرست مردم؛ زیاده خواهی برخی یا خیلی از مردمان؛ ضعف مهارتی برخی مدیران دولتی؛ تغییرناپذیری مدیران خطاکار؛ پارتی بازی، انحصار منابع عمومی در دستان آقازاده ها؛ منزوی نمودن افراد متخصص و یا عوامل دیگری را دلایل وضعیت اسفناک امروزین کشور و یا نظام اقتصادی ایران میدانند. اما نویسنده بر این باور است که دلایل ذکر شده در بالا، خودشان معلول میباشند و علت اصلی مشکلات امروزین کشور را باید در جای دیگری پیدا نمود. عاملانی که در ایجاد ساختار سیاسی پرتنش و چینش مدیران ناکارمد در پستهای کلان کشور دخالت موثر داشته اند و توانسته اند با «سلب نگرش حل مسئله و مصالحه و پذیرش غیرخودی» ناکارامدی جوهری را به نظام سیاسی- اقتصادی کشور تزریق نمایند. بدین روی است که نبود«نگرش مدرن، نظام مدیریت گرایی واقعی و تکنولوژی حل مسئله» را عوامل آفاتی چندوجهی در ابعاد نظری و عملی کلان جامعه ایران معرفی مینماید. زیراکه نظام مدیریتی فعلی در درجه نخست در مقولات بسیار با اهمیت شناخت و درک جامعه جهانی و جامعه ایران و انسان موجود در هستی، دچار عارضه نگرشی میباشد. و به جهت نبود درک و شناخت از انسان و جامعه است که به تجزیه و تحلیل نادرست از وضعیت موجود به پیامدهای ناروا رسیده و در آخر نیز از پیش بینی و یا حل مسئله عاجز میباشد.
و به همین علت است که هرچه راهکار و قانون بر جامعه ریخته میشود و هرچه مجلس و دولت و دیگر نهادهای حاکمیتی تلاش میکنند با فساد و عوامل فساد مبارزه کنند و با تدوین قوانین موضوعی، مشکلات کشور را مرتفع کنند. اما نه تنها هیچ مشکلی رفع نمیگردد، بلکه معضل و مسئله دیگری پیش می آید. زیاد مشاده شده که افراد متخصص در حوزه اقتصاد با مدارک و مدارج عالی نیز بر مسندهای اقتصادی نشسته اند، اما بازهم هیچ مشکلی حل نشده و مشکلات نیز پیچیده تر شده اند. پس به واقع مشکل در این وضعیت کشور، اصلا فرد(این فرد یا آن فرد) نمیباشد و دراصل مولفه اصلی شکست اقتصادی، ریشه در زیرساختهای حاکمیتی و نبود فرهنگ- تکنولوژی مدیریتی واقعی و راستین در کشور است. پس به همین روی است که اعتقاد دارم این کشور و نظام حاکمیتی موجود در آن در دو زمینه ساختار سیاسی و نبود مدیریت واقعی، مبتلا به عارضه سنگین میباشد. جامعه امروز یک جامعه قفل شده است که مطمئنا با تکنولوژی مدیریتی و ساختار حکومتی فعلی موفق نخواهد بود. وبراین اساس است که نظام اقتصاد به عنوان اصلی ترین عنصر در هر جامعه و کشور، در ایران زمینگیر کامل شده و دولتهای متعدد از پی هم می آیند، اما هیچ راهکار کارامدی بدست نمی آید. لذا میبینیم که در این چهل سال دولتها با ترفندهای گوناگون فقط زمینه بی ارزشی پول ملی را فراهم میکنند و درپس آن نیز هر روز شاهد افزایش تورم افسار گسیخته میباشیم. و هر دولت نیز چون توانمندی کنترل اوضاع را ندارد و نمیتواند مشکلات را حل کند. لذا برای کسب درامد و تامین بودجه جاری، روی به گران کردن اقلام زندگی، افزایش مالیاتها و افزونه نمودن عوارض متعدد و متنوع می آورد. اما میدانیم ایران سرزمین ثروتمندی است و داراییهای فراوانی در همه جوانب دارد. ولی شوربختانه با توسل به سیاستهای مقابله با دنیای آزاد، برنامه های انحصاری و بی توجهی به دکترین مدیریت اصولی، مردم و کشور با مشکلات فراوانی مواجه میباشند و با وجود ثروت سرشار در این سرزمین، مردم روزگار خوشی ندارند و به تنگدستی گرفتار شده اند.
چنانچه مطالعه تحقیقی- تشریحی بر دنیای امروز و کشورهای مختلف انجام گیرد، دقیقا به این نتیجه میرسیم که در دنیای امروزی با مختصات نوین آن، اینگونه رفتارها و نگرشهای حکمرانی در هیچ نقطه ازکشورهای این سیاره خاکی کارسازی اثربخش نداشته و نمیتوان جامعه ای خوشبخت و راضی از آن بیرون کشید. ایران زمین و مردمش استحقاق بهترین شرایط را دارند و برخی از کارگزاران درون حاکمیتی که اصلا هیچ شناختی از جامعه انسانی و مدیریت اصیل را دارا نیستند، حق ندارند مردم را به زندگی با تهیدستی وسخت ترین وضعیت وادار نمایند. زیراکه مشخصا و یقینا آنان نماینده این مردم نیستند و نباید با برخورداری از قدرت حاکمیتی و انحصار منابع مردمی، رنج و محنت را به مردم تحمیل کنند. اینکه برخی وزرا و مدیران یا کارشناسان نظریات عامیانه مطرح میکنند و با تسخره با مردم صحبت می نمایند، واقعا غیر قابل قبول است. مدیر یا فردی که با تشبث به وابستگی سیاسی یا وفاراداری به نظام به مقام حکومتی یا دولتی رسیده، حق ندارد با اظهارات ناشایست و غیرواقعی مردم را آزار دهد و شرایط نامطلوب را تحمیل کند.
امروز میدانیم که به جهت بی تدبیری و نابلدی مدیران کشوری در این شرایط سخت اقتصادی قرار گرفته ایم وارزش پول ملی در برابر ارزهای خارجی نیز به همین بی کفایتی مسئولین مرتبط است. اما یکی از وزرا برای یافتن ترفندی ناروا برای افزایش قیمت بنزین، با بی پروایی قیمت بنزین در ایران را بسیار کم(12 سنت) اعلام میکند. ولی این وزیر نمیگوید که میانگین حقوق و دستمزد در ایران بین 150 تا 300 دلار در ماه است. آیا این حقوق و درامد خجالت آور نیست ؟! وزیر نفت جناب زنگنه نیز در پاسخ به پرسش انتهای زمان گرانی در این کشور میگوید تا زمان تحمل مردم کماکان گرانی ادامه دارد!! به راستی این فرد لیاقت مدیریت بر چهار شرکت معظم نفت، پتروشیمی، گاز و پالایش و پخش را دارد؟! آیا آستانه تحمل مردم معیار گرانی در این کشور است؟! پس مدیریت چه معنایی دارد؟! آیا حق ایرانیان چنین است؟! آیا مسئولی در این کشور یافت میگردد که مسئولیت پذیر باشد و برای این حقوقهای نازل و ناچیز جوابگو باشد؟! به واقع باحقوق 300 دلاری چه میشود کرد که هر روز شاهد گرانی و گرانی بیشتر باشیم؟! آیا مسئولین فلاکت و ذلت مردم مستاصل را حس میکنند؟! وزیر کشاورزی که باید تامین کننده اقلام کشاورزی و دامی در کشور باشد؛ اما متاسفانه در برابر پرسش دلیل کمبود مرغ در کشور در عین بی لیاقتی به مردم میگوید:«خدا را شکر کنید که همین هم هست». خداوکیلی این فرد لیاقت مدیریت بر یک وزارتخانه در کشور بزرگی چون ایران را دارد؟! وزیر خارجه در مقابل پرسش خبرنگار خارجی که اوضاع نابسامان کشور را مورد پرسش قرار میدهد، میگوید:«مردم خودشان این سبک زندگی را انتخاب کرده اند». آیا این جمله عقلانی است؟! ایشان دیپلماسی دروغ در میدان جهانی را به کشور وارد نموده اند. مگر ایشان نماینده مردم هستند که خلاف واقع میگویند؟! آقای مصباح یزدی در کلامی تعجب آور هدف از انقلاب اسلامی را حاکمیت اسلام عنوان میکند. مگر تاریخ و رخدادهای آن قابل کتمان است؟! یعنی وضعیت امروزین حاکمیت اسلام است؟! زمانی همین علمای اسلامی گوشت یخزده را حرام اعلام کردند. اما امروز مردم بیچاره برای دستیابی به اندکی گوشت یخزده در صفهای طویل سر میکنند! جالب آنکه بسیارند وزیران و مدیرانی که وضعیت ناامناسب امروزی را طبیعی ذکر میکنند و مردم را به پذیرش وضعیت اسفبار امروزی که ارمغان خودشان است، ترغیب میکنند! و بازهم زیاد مشاهده شده که نمایندگان مجلس یا وزرا، موضع طلبکارانه با مردم گرفته اند و مردم را مورد عتاب و سرزنش قرار داده اند.
البته از این سنخ گفتار و رفتار از سوی مسئولین حکومتی- دولتی بسیار داریم و در آینده بازهم بسیار خواهیم داشت. سخنان و رفتاری که دقیقا بیانگر بی تدبیری در نظام مدیریت کشور است. سخنان و رفتاری که اصلا منطقی و منصفانه نیستند و حق مردم را ادا نمیکنند. سخنان و رفتاری که دقیقا نشان دهنده شخصیت فردی و لیاقت مدیریتی خودشان است؛ و درواقع نباید ایشان بر مردم تحمیل شوند. پس باید بپذیریم که به واقع نباید سوء مدیریت و ناکارامدی مسئولین اقتصادی و کارگزاران نظام، دستمایه تمسخر و بازی با شخصیت اجتماعی ایران زمین و این مردم شریف شود. افرادی که مطمئنا مدیریت را نمیشناسند و شایستگی حاکمیت بر مردم را ندارند. و پرسش اینست که به راستی افرادی لایقتر از اینان را نداریم؟! آیا امید بستن به این وزرا و مدیران برای نجات کشور بیهوده نیست؟! جالبتر آنکه در 40 سال اخیر(پس از پیروزی انقلاب اسلامی) تمامی این افراد عموما بر بالاترین پستها قرار داشته اند!! آیا غیر از اینست که پیامدهای امروزی برای این کشور و مردم، ارمغان چنین تفکر ناروا و چنین مدیران بی دانشی است؟! پس آیا در این گفتمان و نظام حکومتی، که به این مدیران اجازه میدهد چهار دهه بر مردم حکم برانند و کشور را بچرخانند، این فرد یا آن فرد تفاوتی دارند؟! آیا غیر از این است که تمامی این مدیران بر یک گفتمان و تفکر قرار دارند. بنابراین تغییر افراد و آوردن افراد جدید و یا حتی جوان و متخصص میتواند تحولی اثربخش ایجاد مینماید؟! بی گمان نه. چراکه در این ساختار ناکارا در این کشور، هیچ فردی نمیتواند تحول مثبتی ایجاد کند.
18/11/97
کلمات کلیدی: مدیریت اصولی;نظام اقتصادی; تورم و گرانی; حل مسئله