چرا پرسشگری در کشور پاسخ ندارد؟
بطورکلی در فرایندهای اجتماعی و تعاملات بین مردمی، پرسش و پاسخ دو اصل اجتماعی و با اهمیت تلقی می گردند. مردم از یکدیگر در مورد امور مختلف سوال می کنند و توقع منطقی نیز آنست که پرسش شونده، پاسخ قانع کننده و مستدلی ارایه دهد. یعنی اینکه فرد مورد پرسش هم پاسخ دهد و هم اینکه پاسخ برای فرد پرسشگر قابل قبول باشد. این فراگرد به مفهوم کامل بودن تناسب و تعادل در تعاملات اجتماعی می باشد و هر کس این قاعده را برنتابد، قطعا تخطی از مناسبات اجتماعی نموده و سبب درهم ریختن معادلات جامعوی می گردد. یعنی اینکه به راحتی راه را برای مانور تنش، تضاد، تعارض، تناقض، ابهام و نهایتا فراهم شدن جدل، رویارویی، مقابله، درگیری و ستیزه گری کلید زده است. پس آیا می توان مفهومی از عقلانیت و مهر و همچنین رابطه حسنه و منصفانه را در پاسخ ندادن پیدا کرد؟! بدین روی پاسخگو نبودن فرد به فرد دیگر دو حکم استنتاجی را نمایش می دهد:
1- فرد مقابل اهمیتی ندارد
2- من خودخواهم و برای دیگران احترامی قایل نیستم
3- همین است که هست
حال اگر فراگرد پرسشگری را از رابطه بین فردی در جامعه، به رابطه بین حکومت و جامعه احاله دهیم؛ نتایج چه می باشند؟! نخست آنکه باید دانست پرسشگری از حاکمان، اصلی غیرقابل کتمان در گفتمان حکمرانی تاریخ معاصر و نوین می باشد. و دوم آنکه مطلقا نمی توان پرسشگری را کانالیزه نمود و پرسش های مردمی را در تمایلات حکومتی تقسیم بندی نمود. با ذکر این نکته که، مگر غیر از اینست که:
1- جامعه جمعی بزرگ از مردم است و جامعه یقینا متعلق به مردم می باشد و همه چیز فقط باید در خدمت مردم باشند
2- حکمرانان از جامعه برخاسته اند و باید در ماهیت برگزیدگی از میان مردم، به همان مردم پاسخگو باشند
براین اساس چگونه است که نهاد حکمرانی در یک کشور می تواند به خود اجازه دهد که به مردم پاسخ ندهد! آیا این رفتار از طرف هر حکومت نشانگر بی توجهی و بی حرمتی به مردم و قواعد جامعوی نیست؟! و سرانجام این اقدام و عدم توجه به نظرات و خواستهای مردمی بیانگر استبداد حاکمیتی نامیده نمی گردد؟ در وجهی دیگر آیا حکمرانان می پذیرند که در ساختاری با حاکمیت دیگران مورد بی احترامی قرار گیرند؟! آیا این رفتار بی احترامی به مردم و تصمیم دلخواهانه برای پاسخ ندادن به مردم، نهادینگی بی حرمتی اجتماعی و بی احترامی مردم با یکدیگر را نتیجه نخواهد داد؟! آیا در زنجیره فرهنگ اجتماعی و اتصال ریزفرهنگها با یکدیگر، این حلقه اصلی یا همان حکومت نیست که بر زنجیره فرهنگ جامعه لطمه می زند؟! در تعبیری دیگر اگر حکومتی به مردمش پاسخگو نباشد، پس چگونه می تواند مقبولیت خودش را اثبات نماید و یا اینکه مردم را به تمکین سیاستهایش ترغیب نماید؟ بدیهی است در این حالت هم رابطه بین حاکمیت با مردم دستخوش آسیب می گردد؛ و هم اینکه درارتباطات اجتماعی بین مردمی و کلا فرهنگ جامعوی، خلل و ضایعه ایجاد می شود.
کلمات کلیدی: پرسشگری;احترام اجتماعی; پاسخگویی; استبداد