تفاوت دانش و علم
(تبیین در دو بعد معناشناختی واژگان – سازه و مفهوم نوع نقش در نظام اجتماعی)
مقدمه (مفاهیم و تعاریف غلط از دانش و علم)
اگرچه معنا و مفهوم دو واژه دانش و علم در چارچوب معناشناختی واژگان و مفهوم شناسی سازه در نظام آکادمیک جهانی کمابیش مشخص است و وجه ممیزه این دو قابل تشخیص میباشد. ولی به راستی نمیتوان معنا و مفهوم تفکیک شده و دقیقا متمایزی از این دو را در نوشته ها و مطالب فارسی پیدا نمود. یعنی آنچه در حال حاضر بر روی صفحات وب موجود است، بسیار اندک بوده و عموما نیز تعاریفی گنگ و مبهم هستند. این موضوع نیز یقینا ریشه در کمبود دانش با زبان پارسی یا کاستی تولید دانش در حوزههای واژه شناسی، زبانشناسی و تکنیکهای کاربری واژه در علوم مختلف دارد. موضوعی که نمودی بارز در نهادهای آموزشی و پژوهشی کشور داشته و نقیصه تعریف گذاری برای پدیده ها و تولید دانش را نمایانگر است. منظور آنست که علیرغم نیاز مبرم جامعه ایران به ساختارسازی، الگوریزی و یا تعریف گذاری در زمینه های مختلف زیست اجتماعی، شوربختانه نهادهای آکادمیک و دانش ریزی کشور فاقد نظام و آیین پایگان بندی دانش و علم در کشور میباشند و این نهادها توانمندی تفسیر یا تعریف نگاری مشخص و معین در حوزه های تخصصی – مهارتی و عملکردی خویش را ندارند.
سایت آفتاب آنلاین با درج تاریخ شنبه 5 اسفند 1396 درباب تفاوت علم و دانش، نخست شروع به تعریف علم نموده است. در این تعریف علم را شیوه کسب معلومات قابل اعتماد از جهان مادی و از راه مشاهده دقیق و روشن میداند. ضمنا توجه اکید دارد که علم به توضیح و توصیف جهان مادی و پدیده های قابل مطالعه در جهان عینی نظر دارد. و در ادامه در تعریف دقیقتر علم اضافه میکند که در وادی علم، «جهان طبیعت را آنچنان که هست توصیف میکند، نه آنچنان که باید باشد و نه آنطور که میخواهیم باشد». و در خاتمه نوشتار نیز بدون آنکه تعریفی متقن و سلیس از دانش ارایه دهد، به تفاوت علم و فناوری پرداخته و موضوعاتی شلخته و نامفهوم را در باره فرق علم و فناوری به رشته تحریر آورده است.
سایت تی نیوز به تاریخ29/10/1395 در تعریفی بهتر و نزدیک به واقعیت در مورد فرق دانش و علم مینویسد: «دانش را توانایی به کار بستن اطلاعات در عمل، با تکیه بر هوش و تجربه انسانی تعریف میکنند. در واقع دانش مجموعهای از باورها، مهارتها، قابلیتها، دیدگاهها و ارزشهای فردی و سازمانی است و در نتیجه، دانش هر فرد و یا هر سازمان منحصر به همان فرد و یا همان سازمان است». به واقع در فحوای این نوشته دانش در جایگاهی بالاتر از علم قرار داشته و انحصار به فرد و سازمان دارد. ولی علم از انحصار خارج بوده و میتواند در دسترس همه قرار گیرد و در تمامی جهان بصورت همگانی سیر کند.
به راستی هرچه بیشتر در نت به دنبال کسب تفاوت دانش و علم مداقه و بررسی بیشتری میگردد، اما متاسفانه به جز تعاریف و توضیحات پراکنده و غیرقابل فهم، مطلب ارزشمندی و مفیدی نمیتوان یافت. هرکس بنابر فهم خود مواردی را مطرح کرده و با ورود به علوم روانشناسی، قرانی- دینی، بازرگانی و فلسفه توضیحات نادرستی را در دو مقوله چیستی دانش و علم و تفاوت مابین این دو بیان داشته است. اما در این نوشته ها و بیانات، پر فروغترین تعاریف در باره اختلاف بین دانش و علم، به مقوله فلسفه کشانیده شده است. این افراد با طرح مقولاتی از علم فلسفه، دانش و علم را به حوزه های مادی و غیرمادی برده و تعاریفی نامفهوم و نادرست را ترسیم نمودهاند. و بدتر آنکه در بین مشاهیر علمی، افرادی یافت میشوند که تفاوتی مابین دانش و علم قایل نشده و این دو را یکگونه معنا میکنند.
چیستی دانش و علم و تفاوت این دو
همانطور که در فرازهای بالا گفته شد؛ دانش و علم دو سازه با تعاریف و مفاهیم مشخص و مجزا میباشند. لیکن منظور از این جدایی، مغایرت ماهوی یا بنیانی نیست که اصلا در یک ردیف یا رده شمرده نشوند. بلکه دانش و علم دو واژه همسنگ و همجنس محسوب میگردند، که بطورکلی مفاهیم جداگانه، گسسته و متفاوتی از آن دو مستفاد میگردد. منظور آنست این دو ضمن قرارگیری در یک تیره واژگانی و حوزه کلامی، ولی در عین حال دقیقا ناهمگن بوده و معنا و مفهومی همسان و موازی را متبادر نمیسازند.
اما علیرغم بازه تقارب تا تباعد معنایی و یا واگرایی تا همگرایی مفهومی بین دانش و علم، بسیار مشاهده میشود برخی صاحب نظران با همگون پنداشتی این دو، آنها را در یک رسته واژگانی- محتوایی جای داده و همتا و یا حتی هم ریشه تصور میکنند. پنداری که یقینا مبهم و نادرست بوده و از حقیقت و واقعیت فاصله دارد. اما همانا با تاکید افتراق بین دانش و علم، نکته مهم آنست که بدانیم، هرچند این دو همراستایی با هم ندارند، ولی واژگانی هستند که از بعد مفهوم و محتوی، در امتداد و در اتصال با هم انگاشته میگردند. دانش پیش نیاز و علت علم میباشد و علم به عنوان معلول، از درون دانش برخاسته میگردد. برای درک و شناخت بهتر دانش و علم، این دو را در رویکردهای «ماهوی و آثاری» به بستر تحلیل و بررسی و نمایش میسپارد. وجوهی که میتوانند در رسایی نقش مفهومی و محتوایی این دو، جلوه بهتر و بیشتری ارایه داده و عرصه مناسبی برای فهم و قضاوت فراهم کنند.
از نگاه معناشناسی لغوی، دانش همان واژه knowledge و علم هم واژه science در زبان انگلیسی است. دانش در ماهیت، ریشه در دانایی و دانستن دارد و در فرایندهای کارکردی قوای فاهمه انسانی محدود است. ولی علم ماهیتی خارج شده از ذهن داشته، که نشان از بسترگیری دانش در حوزه های عملیاتی و فعالیتی مادی است. بصورتی که دانش ماهیتا ملموس نیست و آثار نمایشی ملموس ندارد. ولی علم، سازهای است که مفاهیم و سازوکارهای دانش را به بستر جهان مادی انتقال داده و آثار آن را قابل مشاهده مینماید.
فراگرد تولید دانش تا علم
انگیزه کاوش و نیاز آدمی به تغییر هیچ حد و انتهایی ندارد. آدمی پیوسته مرزهای آفرینش را میکاود تا با کشف ناشناخته ها، فراسوها را دریابد و نیازهای فطری و غریزی خویش را با ابزار و علوم مختلف مرتفع نماید. اما میدانیم در این آینده پژوهی و سویش به بینهایت، هیچگاه آدمی ایستایی را نپذیرفته و با تغییر دایمی زندگی میکند. و مسلم است که در این راه با مطالبات و نیازهای روز به روز و گوناگون مواجه میباشد. مطالبات متعدد و نیازهای متنوعی که دستیابی به آنان با بداهه و تصادف صورت نپذیرفته و به تلاش خود بشریت وابسته است. در این راستا قاعده آنست که انسان از قوای فاهمه و هوش ذاتی خود بهره گیرد تا برای تامین آنان اقدام نماید. انسان میداند که باید به خودش تکیه داشته باشد و با وجود داشته های ذهنی(آموزش، یادگیری و تجربه) و با همراهی هوش و شعور شخصی، دست به کشف ناشناخته ها، رصد نیازها و الزامات زده و سازوکارهای تامین و رفع نیازها را پویش کند. این فرایندهای کارکردی ذهنی در مغز بشریت که با تجزیه و تحلیل رخدادها و شناسایی و کشف و شهود انجام میگیرد، «آغاز فرایند دانشسازی» نام دارد. فرایند دانش سازی سازوکاری برای ساخت و تولید ابزار و اندیشه مورد نیاز در هر عرصه است. و پس از آنکه مغز بتواند در فراگردهای درون ذهنی و به مدد نبوغ و هوش خلاق، به کشف مجهولات و درک نیازمندیها فایق آید و سازوکارهای راهگشا را بصورت الگو یا سازه تفسیری بیان نماید، «دانش تولید شده است».
براین اساس چنانچه فردی از توانایی ذهنی تجزیه و تحلیل پیوندها، وابستگی، مناسبات، دلایل و انگیزه بین پدیده های مختلف برخوردار باشد و بتواند براساس نیازها و الزامات، ابداعی تازه و تفسیری راهگشا را پدیدار نماید، این فرد تولیدگر دانش نامیده میگردد. البته میدانیم بسیارند افرادی که خودشان را تولیدگر دانش میدانند. و شاید بتوان بر این موضوع صحه گذاشت و فراوانی دانش ورزان در جوامع را پذیرفت. ولی دراصل هر دانشی حقیقی و واقعی نیست. زیرا توانمندی تجزیه و تحلیل و تبیین و تفسیر همه کس نمیتواند، قطعا درست و مستدل باشد، لذا هر دانشی حقیقی نیست. و از طرف دیگر چون همه تفسیرها مطابق با واقعیات موجود نیستند، لذا هر دانشی واقعی نمیباشد. اما در چارچوب این تعریف به یقین هر فرد تسلطی معنادار در تولید دانش دارد. فرد دانا و هوشمند با توسل به استعداد و خلاقیت ذاتی، نوعی از دانش و فرد عامی با عدم برخورداری از نبوغ و خلاقیت، نوعی دیگر از دانش را تکوین مینماید. دانش فرد فرزانه و خلاق، به تولید دانش مفید و به علم میگراید. ولی دانش فرد عامی و نادان، به تولید دانش غیرمفید گراییده و از آن علمی حاصل نمیگردد. چراکه آفرینش علم و ابداع سازههای جدید یقینا راندمان ذهن فعال و کارا میباشد. ذهنی که مسلما سودمندی برای جامعه ایجاد مینماید. در این راستا است که دانش سودمند، انتفاع اجتماعی دارد و دانش غیرسودمند ماهیت تخریب را داراست.
ذهنی که یاوه نمی ترواد، علم را براساس نیازمندیهای جامعه انسانی و برمبنای نفع همگانی و برای بشریت پدیدار میسازد. همان علمی که با هویت سودمندی، ماهیتا خاستگاه در ذهن افراد هوشیار، مبتکر، خوش طبع و فرهیخته دارد که برمبنای فهم و شعور و همچنین نبوغ فردی و تراوشات مغزی مفید، علوم مختلف با مفهوم سازه های تسهیل کننده زندگی یا کشف ناشناخته ها در راستای رفع نیازها و ضروریات زندگی را برسازی بیرونی مینماید. سازه هایی که در فراگردهای تکنولوژیک مدرن، الگوهای ابزاری یا تفسیری بهینه و مفید را برای بسترهای زندگی فراهم میسازند. در این راه دانشهای مادیگرا به علوم مادی برای تولید سازه های صنعتی کارامد(مثلا علوم در حوزه های شیمی، فیزیک، زیست شناسی، وسایل صنعتی) و دانش های غیرمادیگرا به علوم غیرمادی و تفسیر سازه های اثربخش (مثلا علوم در حوزه های اجتماعی و انسانی یا روانشناسی) برای امروز و دنیای آینده می انجامند.
در حیطه این استدلال و استنتاج، دانش مجموعه ای از اطلاعات ساختاریافته و مفهوم پذیرشده معنا میگردد که ذهن هر فرد آدمی با بهرهمندی از هوش، شعور و نبوغ شخصی خویش، آن اطلاعات و داده ها را بارورسازی نظری مینماید. و علم نیز در ادامه فرایند دانش زایی رخ داده و هرگاه که دانش هویت تکنیک قابلیت گیری در صحنه پیدا کند و قابلیت عملگرایی از آن پدیدار شود، علم نامیده میشود. و از این رو چون بطورکلی هر پدیده علمی همجوشی مستحکمی با دانش ذهنی افراد همان جامعه دارد. لذا میتوان گفت که دانش موجود در هر بوم، ماهیتا سرمایه اصلی هر جامعه بوده و دانش و تراوشات فکری فرد فرد هر جامعه، لیاقت خاستگاهی و رتبه علم و تکنولوژی بستری مردم همان بوم و اقلیم را نشان میدهد.
دانش سودمند و مضر
بر مبنای فرازهای بالا، پیوسته با دو نوع دانش سودمند و ناسودمند مواجهیم. افرادی که تفکرات پلید دارند، دانشهای مضر و افراد پاکدامن و خوب اندیش، دانشهای سودمند را برای جامعه و دیگر مردم تولید میکنند. درحقیقت کیفیت دانش دقیقا رابطه تعاملی با فهم فرد در مورد چیستی زندگی و چگونگی زندگی دارد. یعنی هر فرد برمبنای درک و فکری که از آفرینش هستی و چیستی و چرایی زندگی دارد، دانش زایی میکند. فرد بداندیش دانشهای تخریب گر و فرد نیک اندیش دانش های سازنده تولید مینمایند. هرچه سازه های تراوشی و انعکاسی ذهن آدمی خوانش بیشتری با مناسبات زیست و جامعه داشته و بر منطق و عقلانیت استوار باشند، به طبع دانش فردی مفیدتر بوده و قابلیت بهتری خواهد داشت. و هرچه ذهن فردی بدتر کار کند و از چیستی زندگی و نظام اجتماعی غفلت نموده و به گمراهی و انحراف گرایش یابد، پس مسلما دانش تولیدی نیز بیارزش یا مخرب خواهد بود. بر این اساس برخلاف نظر ترویجی و قاعده کلی در بین مردم که دانش را ذاتا مفید تلقی می نمایند. ولی در حقیقت و واقعیت چنین نبوده و دانش سودمندی مطلق ندارد. و بسیارند دانش هایی که بیماری فکری- اجتماعی ایجاد میکنند و یقینا مخل مبانی اجتماعی و نظام زندگی تلقی می گردند.
علم همیشه سودمند
برخلاف دانش که دو رویکرد بد و خوب دارد و وابسته به نوع تفکر بد و خوب افراد است. ولی علم از وجه ماهوی، رویکرد بدانه نداشته و کلا رویکرد به خوبی یا سازندگی در همه ابعاد دارد. این موضوع بدان سبب است که گفتیم تمامی دانشها عنصر ساختگرایی و سوگیری به صحت و راستی ندارند. و به واقع دانشی را می توان مفید و سالم تلقی نمود که بتواند براساس ماهیت بالندگی و تحرکات ساختگرایانه، در همه عرصه های کاربری جامعه دخالت سازنده و اصلاح داشته باشد. ولی از سوی دیگر علم ذاتا ساخت سازی و درست نمایی میکند. زیراکه علم بد و وخیم نداریم[1]. علم اساسا اصالت عینی، واقعی، اثباتی و استدلالی داشته و برای برآورده نمودن نیازها و الزامات زندگی، ذات مرکبی از نظم و نظام و نواوری و سازندگی را در نهان خود داراست. چراکه علم با ساختار تکنولوژیک درون ماهیتی خود، نوعی مهندسی برای تجهیز و آراستگی نظام اجتماعی- انسانی میباشد. فراگردی از مهندسی که قاعدتا هویت «ساخت» داشته و در ساخت، اصلاح و تغییر لایه لایه های جامعه، دخالت و دلالت اثر بخش مفید گونه ایجاد مینماید. با این مفهوم که علم با وجود در اختیار داشتن تکنیک نظام ساخت در ماهیت ذاتی خود، خودش نیز پدیدهای است که تکنولوژی های مختلف زیستی را ایجاد مینماید.
البته تکنولوژی های مورد بحث در این زمینه، فقط و فقط هویت فنی و صنعتی ندارند و تکنولوژي در این مفهوم و معنا، ماهیتی همه گیر و همه گونه، حتی در امور مطالعاتی پدید های اجتماعی- انسانی نیز دارا است. زیرا که بر مبنای تعریف «تکنولوژی» که کلیه منابع، فرایندها، روشها و عملیات را برای بکارگیری تجهیزات، اطلاعات در تبدیل داده ها به ستادها دربر میگیرد، بنابراین علم یک نظام ساختار یافته تکنولوژیک میباشد که در ساخت و پدیداری ضروریات و الزامات زیست بشری موثر میباشد و در ذات هویتی خود راهبری، بالندگی و کارامدی را دنبال مینماید. با این حساب با قاطعیت میتوان گفت که برخلاف دانش که در همه حال به طور قطعی و جدی ماهیت راست گونگی و مطلوبیت سازی ندارد، ولی علم ماهیت وجودی ساخت سازانۀ مطلوبیت گرا داشته و در سوگیری و خط دهی جامعه نقش و ردی موثر و نفع سازانه دارد. لذا با این تعریف، علم همان کاربستی و کاربردی کردن دانش مفید و سازنده در بسترهای گوناگون زندگی است.
[1] - شاید از نظر برخی مثلا علم واگشایی یا همجوشی هسته ای و تولید بمب اتمی، بعد وخیم و زشت علم بنمایاند. اما به واقع این فراگرد ناشی از بداندیشی و بدکرداری آدمی است و هیچ ربطی به ماهیت علم هسته شناسی اتم ندارد.
کلمات کلیدی: دانش;دانش سودمند; علم; فرق دانش و علم