آمریکا یا روسیه؛ کدامیک دشمن تاریخی ما هستند؟!
تاریخ سیاسی ایران فراگردی بسیار پرنشیب و فراز است. این فراز و نشیب از هنگام حمله تازیان به ایران و نفوذ فرهنگی- سیاسی آنان شدت بیشتری هم گرفته و تاریخ ایران را بشدت مشوش و جزیره ای نموده است. درواقع بعد از سلطه اعراب تا دوران صفویه، هیچگاه عرصه سرزمینی ایران سامان گیری مناسب نداشته و هر بخش از ایران بصورت جزیره ای اداره می گردید. هرچند که این تلاطم سرزمینی در دوران پساصفویه نیز ادامه داشت و هرگز ایران زمین با آرامش همراه نبوده است. بصورتی که تنش سرزمینی و آشفتگی حکمرانی بیماری اصلی ایران زمین بوده است. دراصل وسعت سرزمینی و جایگاه اقلیمی ایران به عنوان چهارراه جهانی، ریسک نفوذ و بازی در میدان ایران را در همیشه تاریخ افزایش داده است. بدین روی است که چهارگوشه ایران زمین عرصه تقابلات و تعارضات بین کشورهای مختلف بوده و کشورهای قدرتمند جهانی پیوسته تلاش نموده اند برای بازیگری در پازل جهانی و برخورداری از نقشگذاری قابلتر در مارکتینگ جهانی و کسب منابع مالی و مواد خام بیشتر، رقابتی جدی برای جانمایی خود در منطقه داشته باشند.
و می دانیم روسیه(شوروی در قرن بیستم) و ایالات متحده آمریکا دو کشوری هستند که تلاش مستمر داشته اند تا درراستای رقابت برای نفوذ بیشتر و پایش ابرقدرتی، بازیگردان خوبی در ایران و منطقه باشند. دخالت آمریکا پیشینه خیلی طولانی ندارد و بیشتر حول حفظ جایگاه ژئوپولتیک، حمایت از همپیمانان منطقه ای و پایش نظم جهانی می باشد. ولی موضوع روسیه کمی تفاوت دارد. روسیه کشوری است که به دلیل فاصله از آبهای گرم خلیج فارس و به جهت حضور کشورهای غربی و ایالات متحده در منطقه شرق میانه(خاور میانه) ترس از حضور مستقیم در منطقه را داشته است. اما همیشه مترصد فرصتی مناسب برای حضور در منطقه بوده است. البته این نقشه شوم از ناحیه روسیه در دوران شوروی کمونیستی کمی افول نمود. زیرا کشور شوراها با بهره مندی از پارادایم امپراتوری کارگران و حمایت از مستضعفان، تمایل ملموسی به حضور در ایران نداشت. هرچند که روسیه با پیروزی متفقین در جنگ دوم جهانی حوزه نفوذ خود را در تمامی عالم با نام بلوک شرق افزایش داده بود و ریسک حضور در شرق میانه را اندکی فراموش نموده بود.
اما بنابر هدف نشانه از این نوشته، به پارامترهای دشمنی این دو کشور نسبت به ایران بپردازیم.
آمریکا: این کشور به جز چند تحرک کوچک در دوران مشروطیت و پسامشروطیت و مقوله اتهام کودتای28 مرداد، دخالت موجهی در ایران نداشته و پیوسته بنابر ذات و سیاست جوهری خود، بر سیطره اقتصادی اقدام نموده که در این راستا سلطه فرهنگی نیز برای او فراهم شده است.
روسیه: این سرزمین تا دروان ایوان دوم سرزمینی یا مختصات الیگارشی سنتی بود و کشور سرجمعی بشمار نمی آمد. اما از دوران ایوان دوم و به ویژه دوره ایوان چهارم(ایوان مخوف) پادشاهان روس توانستند با انگیزه هویت ملی و با تکیه بر قدرت نظامی، حکومت تزاری روسیه را برقرار نمایند. اما روسیه رابطه مناسبی با ایران نداشت و این دو از 1521م. در دوران صفویه رابطه رسمی خود را آغاز نمودند. اما این رابطه هیچگاه مخدوش نگردید. . .
تا اینکه در زمان فتحعلی شاه و ررویداد پشتیبانی روسیه از پادشاهی گرجستان، جنگ سختی بین این دو رخ داد. اما ایران در این جنگ شکست خورد و گنجه و ایروان و قره باغ به تصرف روسها درآمد. کلید جنگهای ایران با روسیه از همین جا کلید خورد. فتحعلی شاه سپاهی گران تشکیل داد و به فرماندهی پسرش عباس میرزا به جنگ با روس فرستاد. عباس میرزا فردی کاردان بود که توانست با رشادتی خاص جنگ با روسیه را بخوبی کنترل نماید. اما عباس میرزا به دلیل خیانت برادرانش و عدم حمایت پدرش در ارسال تجهیزات جنگی، نتوانست در مدیریت جنگ موفق بماند. لذا با نیرنگ و فشار دولت بریتانیا، مجبور به پذیرش عهدنامه گلستان و ترکمانچای گردید و نواحی شمالی ایران به تصرف روسها درآمد.
اینک چنانچه موضوع رابطه آمریکا و روسیه با ایران را به بستر مقایسه بسپاریم، این نتیجه منطقی و عینی حاصل می گردد که هرچند آمریکا به عنوان یک کشور نیرومند همیشه تفکر نفوذ بر ایران را فراموش نمی کرده و استیلای اقتصادی با معاهده قراردادهای نفتی، نخستین راهبرد او بوده است. اما روسیه پیوسته پا را فراتر از نفوذ گذاشته و میزان زیادی از خاک ایران را متصرف گردیده است. در تاریخ ثبت است که روسیه با حیله گری و توانمندی نظامی و دستاویزی سیاست توسعه طلبی ناجوانمردانه، لطمات زیانباری به ایران زده است. اما تاریک ترین نقطه رابطه آمریکا با ایران همانا کودتای قابل بحث 28 مرداد است. کودتایی که نکات مخدوش و تاریک زیادی را در دل خود دارد.
کلمات کلیدی: آمریکا;دشمن; روسیه; دشمن ایران