بصیرت فکر و بزرگی نگرش سبب بزرگی شخصیت فردی- اجتماعی می شوند
بصیرت اندیشه و نگرش به زندگی بزرگترین مولفه های تفاوت گذاری دربین افراد هستند. منظور آنست که نوع شخصیت هر انسان برایندی از نوع نگاه و سبک تفکر وی می باشند. این دو ضمن اینکه معیار شخصیت گیری شخص بشمار می آیند، بلکه نشانه لیاقت و شایستگی فرد نیز محسوب می گردند.
چراکه نوع کیفی این دو نزد هر فرد، مبین کیفیت نگاه و تبیین او از چیستی و چرایی زندگی هستند. و برهمین منوال نوع نگرش و شیوه اندیشوی هر انسان بیانگر دیدگاه او در برسازی کیفیت زندگی نیز شمارش می گردند. رابطه نوع نگرش و تفکر، تا برسازی زندگی یک معادله چند مرحله ای با چندگام متفاوت، اما خطی و سلسله وار است:
کیفیت نگرش و تفکر—> کیفیت فهم و تفسیر زندگی —> کیفیت تشکیل زندگی
براساس این فراگرد خطی چند پله ای، هر فرد در تعیین کیفیت زندگی خویش اثرگذاری مستقیم دارد. و خودش است که ضامن و فاعل کیفیت زندگی خویش می باشد. این تناسب اصلی بدیهی و آشکار در "رابطه تنگاتنگ نظر و عمل" است:
«هرجور نگاه کنی، همان جور زندگی می کنی»
بدین لحاظ کسانی که نگاهی بزرگ بر زندگی دارند، عملی بزرگ در سازندگی زندگی نیز دارند. افراد بزرگ بین و دوربین به جهت نوع نگاهی که به زندگی دارند، زندگی بزرگی را برای خود چینش می کنند و افراد کوته بین یا همان کوته فکر، نوعی زندگی با شاخص های کوچکانه را برسازی می نمایند.
افراد با نگرش بزرگ و بصیرت اندیشه، افرادی جاه طلب و بهینه خواه لقب می گیرند که به دنبال الگوی زندگی بزرگ(لاکچری و پرشوکت) می باشند. و افراد کوته بین، افرادی افتاده و وامانده لقب می گیرند که به دنبال یک زندگی کوچک(ساده و مبتدی) هستند. و به همین دلیل در دو نوع زندگی با دو کیفیت متفاوت و مجزا تبلور می یابند.
برهمین اساس جوامع کوته بین با فرهنگ ملی و نگرش کوچک بینی، زندگی ساده (ساده زیستی) را تبلیغ و ترویج می نمایند. و برخلاف آن، جوامع با فرهنگ و نگرش بزرگ بینی، زندگی لوکس و پرهیبت را تبلیغ و ترویج می کنند. و براین منوال فرهنگ اجتماعی جوامع مدرن و بزرگ به زندگی لاکچری و پرجلال و فرهنگ اجتماعی جوامع ساده بین و کوته نگرش، به زندگی ساده و معمولی و با مختصات عقب ماندگی می گرایند.
شاخص پیشروی و پسروی جوامع در جهان نیز بر همین منوال بوده که به دو سیر متفاوت و اما متناقض با یکدیگر گرایش پیدا کرده اند. جوامع پیشرو چون به بزرگی نگاه و لاکچری بودن زندگی رسیده اند، لذا زندگی مدرن و فرامدرن را دنبال می کنند و هر روز ایده های برتر و ناب تر را جستجو می کنند. ولی جوامع پسرو چون قناعت و صرفه جویی پیشه می کنند و راضی به داشته های کم و کنونی دارند، پس در کوچکی و مفلسی ماندگار می شوند و هر روز درجا می زنند.
و در این وادی است که نگاه بزرگ به واسطه بزرگ منشی در جویش و یافت(شناخت و پیدایش) نوآوری و نوآفرینی می باشد. و نگاه کوچک با عدم جستجو و یافت بهینه ها، مردمان و جامعه مظلوم و قانع لقب می یابند.
مردمان با فرهنگ نوع اول، به داشته های کنونی قانع نمی گردند و سازش پذیر نیستند. ولی مردمان با فرهنگ نوع دوم، راضی به رضای کنونی هستند و میل به جستجو و نوسازی ندارند. زیرا نگاه نوجویی و کاوشگر ندارند و به نوسازی بستر زندگی نیز گرایش نمی یابند. ملتی با فرهنگ نگرشی نوع نخست جستجوگر و کنجکاو بوده و به دستیابی نوین ها و یافت بهترها اندیشه می کنند. اما ملتی با فرهنگ نگرشی نوع دوم نگاه کنجکاو نداشته و با برخورداری از رضایت در مقابل سرنوشت و جبر و مباهات به اکنون خویش، به حفظ داشته های کنونی تفکر دارد.
و یابد بدانیم استعمارگری و استعمارپذیری نیز ریشه در همین دو نوع نگاه دارند. جامعه نوع اول چون به بهترشدن زندگی نظر دارد و با نوآوری ذهنی به نوسازی زیستی می رسد. لذا جامعه استعمارگر با موازین بزرگ شدگی نامیده می گردد. و جوامع ضعیف چون توانایی و قابلیت بزرگ شدگی ندارند و به اکنون خود افتخار و غرور می کنند، لذا روی به بزرگی و دگرشدن نداشته و در برابر قدرت و نیرومندی نیروی استعمارگر، به استعمارپذیری و پذیرش وضعیت فعلی عادت می یابند. لذا جامعه استعمارپذیر نامیده می شوند.
پس بهتر آنست که به این درک برسیم که «چه شدن و یا چه بودن» هر فرد و هر جامعه، دقیقا میتنی بر نوع نگرش و نوع اندیشه فردی- اجتماعی آنان به زندگی می باشد. و نوع کیفیت نگاه آنان است که به نوع کیفی زندگی ایشان می گراید. و بر همین اساس می توان گفت که لیاقت و شایستگی هر فرد و جامعه نیز ریشه در همین نوع نگرش و فرهنگ اندیشوی آنان دارد.
کلمات کلیدی: بصیرت;تفکر; نگرش; لیاقت