به بهانه الزام عدم رویارویی ورزشکاران ایرانی با اسراییلی
می دانیم که تمامی ابنای بشر از بعد کالبدی یکسان و همگونه می باشند. اما بازهم می دانیم که از دیرباز بشریت اختلافات اساسی با همدیگر دارند و این همه جنگ و کشتار در طول تاریخ برایندی از همین اختلافات بین بشریت است. اما موضوع مهم چرایی اختلاف است. و اینکه علیرغم مشابهت های بیشمار، چرا بشریت همت به نابودی همونوع خود دارد. اگر بخواهیم علت اختلاف را بررسی و تحلیل نماییم، بی شک دلیل این اختلاف ژرف بین بشریت بر دو عامل مهم زیر می چرخد:
- اختلاف بین اقلیمی: قومی - گروهی
- اختلاف باور و عقیده: دین و آیین
اگر نخستین عامل تضاد بین بشریت را ناشی از اختلافات جغرافیایی و جایگیری در اقالیم متفاوت بدانیم، اما عامل قابل توجه اختلاف بین تمامی بشریت خاستگاهی عقیدتی دارد. این عامل دوم که مهمتر از عامل اول شمارش می گردد، شیوه تفکر و باورهای عقیدتی بین بشریت می باشد که متاسفانه تضاد را به تعارض و تقابل بین بشریت کشانیده است. و تاسف آنکه جنگ های ادامه دار تاریخ بیشتر حول همین اختلافات اقلیمی و به ویژه اختلاف عقیدتی می چرخد.
و بدتر آنکه اختلاف عقیدتی منجر به اختلافات دینی و آیینی گردیده و اختلافات بین ملت ها عمیقتر نیز شده است. و به همین سبب پیوسته از روزگاران قدیم شاهد تعدد و تنوع دین و آیین زیستی بوده ایم و این انشعابات مذهبی و آیینی و انشقاق بین ملتی هر روز نیز بیشتر گردیده است.
ولی از طرف دیگر فهم این نکته دشوار نیست که بدانیم ماهیت زیست اولیه بشریت، تعامل و مراوده دوستانه و با تفاهم بوده است. چراکه دراصل علت ماهوی تشکیل جامعه بشری در نخستین دوران تمدن و حتی پیشاتمدن، همین لزوم جمع شدگی و اجتماعی شدن بوده است. بشر از روز ازل به این نتیجه رسید که زیست گروهی بهترین نوع زیست است و این نوع زیستن به ماهیت فطری او مبدل شده است. به همین روی است که بشر بصورت فردی و تنهایی زندگی نمی کند.
ولی در پی رخداد جدایی بیشتر بین ملت ها و مردم جهان، می بینیم که از هنگام بروز روشنگری اجتماعی در غرب(پساقرون وسطی) بشر رشد عقلانی و فهم اجتماعی پیدا کرده و تلاش می کند با طرح آیین زیستی جدید، زندگی جمعی را طی فراگشتی بنیادی به زندگی ایمن و همساز تبدیل نماید.
ولی باوجود تلاش برای همزیستی مسالمت آمیز از سوی بلوک غرب، شاهد هستیم که بسیاری از ملل و کشورها اشتیاق چندانی به این فراگشت زیست اجتماعی نداشته و کماکان تلاسش می کنند تا با چانه زنی بیهوده، بین بشریت زاویه سازی واهی ایجاد نمایند.
جدایی بین ملت ایران با غرب و دیگر کشورهایی چون اسراییل، دقیقا ریشه در همین نوع نگاه جدایی اندازی بین ملل دارد. نگرشی که اختلافات اقلیمی یا عقیدتی را ارجح بر زیست مسالمت دانسته و دایما بر طبل جنگ و ضرورت انشقاق بین ملت ها می کوبد.
و متاسفانه این سبک جدایی سازی بین جوامع در ذهن کارگزاران نظام اسلامی در ایران هر روز عمیقتر می گردد و ضابطه های جدید و متنوعی را برای عمق دهی جدایی با برخی ملل انجام می دهند. عمقی که ریشه عقیدتی داشته و کارگزاران نظام اسلامی هرگونه مراوده و تعامل با برخی از رژیم های سیاسی و ملل روی زمین را مردود می شمارند. از جمله سیاست الزام جدایی با ملل، جدایی ملت های ایران و اسراییل مهمترین شمارش می گردد.
و در همین موازات شاهد هستیم که قوانین و قواعد متنوعی برای پایش انفکاک با مردم اسراییل تعیین و اجرایی می گردند. قواعدی که مسلما مغایر با فطرت بشر و ماهیت اصیل زیست اجتماعی بوده و تبعات ناگواری را در عصر مدرنیته برای مردم ایران ایجاد نموده است.
مقوله عدم رویارویی ورزشکاران بین دو ملت یکی از سیاست های نادرست نظام سیاسی در ایران می باشد، که هیچگونه استدلال منطقی را درپس آن نمی توان یافت. چراکه منطق جوهری حکومت مداری حکم می کند که سیاست های حکمرانی باید منفعت همگانی برپا کنند و مردم از سیاست های حکمرانی خوشحال و راضی گردند. یعنی اینکه سودمندی سیاست در داخل جامعه و در بین مردم بطور ملموسی احساس گردد.
ضمن اینکه باید توجه داشته باشیم تمامی آیین دینی و کرداری در طول تاریخ، صرفا برای زیست مطلوب و برخورداری از زندگی مطلوب تعبیه شده اند. و اگر هر عقیده و باوری نتواند این فراگرد زیستی را تامین کند، قطعا ماندگاری عقلایی و منطقی نیز ندارد.
براین اساس آیا به واقع سیاست عدم رویارویی با ورزشکاران اسراییلی، سودمندی برای مردم ایران ایجاد نموده است؟ و بطورکلی آیا اینگونه سیاست ها در طول چهل سال اخیر توانسته اندکی سودمندی اجتماعی برای مردم ایران به ارمغان آورد؟! پس درحقیقت چنانچه سودمندی حاصل شده باشد، پس ادامه آن لازم است. و اگر نفعی برای این مرز و بوم نداشته، پس تاکید و تعمیق آن چه معنایی جز لجبازی بیهوده دربر دارد؟!
احمد علینقی- پژوهشگر مدیریت اجتماعی
t.me/iranam2500
کلمات کلیدی: اسراییل;رویارویی; ایران; ورزش