پخمگانی که مقر نخبگان را غصب کرده اند
ایران زمین مدتهای طویل است که از نبود مدیریت اصولی رنج می برد. این سرزمین برای برخاستن از وضعیت فلاکت بار همیشگی خود، نیاز مبرم به نظام مدیریت اصولی دارد. مدیریت راستین همان چیزی است که سبب پیشرفت غرب و دیگر کشورهای پیشرفته در سرتاسر جهان گردیده و ایران از دارابودن آن در رنج بسر می برد. مدیریت گرایی اجتماعی یقینا مهندسی کیفیت عملیات و نتیجه مطلوب در بسترهای عمل است. بدین لحاظ باور بر این است که بر این سرزمین مدیریت کارامد نروییده است.
وهرچند انسان های وارسته و صادق زیادی بر این مرز و بوم آمده و رفته اند، اما به واقع هیچکدام مدیر نبودند و مدیریت را فهم نکردند. چه اگر چنین بود، وضعیت امروزین ما این نبود. زیرا به واقع وارستگی در حکم مدیر بودن نیست! هنروری مدیریت نیست! خوب بودن و خوش منشی مدیریت نیست! راستگویی و صداقت مدیریت نیست. درستکاری و پرهیزگاری مدیریت نیست! بلکه مدیریت رفتاری برساخته از افرادی است که همه خصایص بالا را به اضافه خوشفکری و هوشمندی هدایت و برنامه ریزی را نیز دارند. بنابراین هر انسان خوبی مدیر نیست، مضاف آنکه مدیر باید خوب هم باشد.
براین اساس فرد مدیر به سبب مسئولیت اجتماعی فراسطح توده ای و در اختیار داشتن هدایت جامعه، موظف می باشد از مختصاتی فرای سطح عمومی برخوردار باشند. درواقع در وجهی اضافی مدیر باید مدیر باشند و مدیریت را خوب بفهمد. اوصافی که هر فرد مدیر مکلف است آنان را درک و عمل کند. بنابراین «مدیر اجتماعی» در مرتبه نخست یعنی اینکه:
- قبول کنی که مردم مالک واقعی کشور هستند
- قبول کنی که همه مردم یکسان هستند و از حقوق برابر برخوردارند
- قبول کنی اگر مدیریت بلد نیستی، جوانمردانه میدان را به کاربلدان بسپاری
- قبول کنی که حاکمان کشور، نوکری بیش برای مردم نیستند
و در مرتبه دوم یعنی اینکه بفهمی:
- نیازهای مردم و الزامات جامعه مردمی را بشناسی
- بلدباشی نظامی موزون و یکپارچه از کار را در امور محوله طراحی کنی
- واقع گرا باشی و از ایده های فرسوده و وامانده در تاریخ اکیدا اجتناب کنی
- مدرنیته را پذیرا باشی و از اقدامات واپسگرایانه خودداری کنی
- رییس جمهور یا مدیرنخست حاکمیت وظیفه هماهنگی و همگرایی کلیه امور را دارد
- تمامی امور جامعه بصورت همپارچه هدایت، راهبری و تنظیم شوند
- درآخر اینکه اقدامات حاکمیت، سودمندی برای جامعه و مردم ایجاد کنند
آنچه گفته شد، یک بستر مطلوب با نام مدیریت است. و می دانیم متاسفانه تا بحال هیچ حکومتی در ایران برپا نشده که ایران زمین را در به درستی هدایت و تنظیم کند. به صورتی که آزادی ابعادی در این سرزمین نهادینه گردد و ضمن مشارکت مردمی، نخبگان جامعه در جای خود قرار جای گیرند. البته شاید این گفته با اندکی نقص مواجه باشد. زیراکه در دوران پهلوی شاهد آن بودیم که جامعه ایران گذار بزرگی از دوران تحجر به مدرنیته داشت و اقتصاد ایران در حال شکوفایی شگرفی بود. ولی بازهم آن دوران کاستی های بسیاری داشت و مدیریت واقعی بر بستر ایران جاری نگردید. چه اگر مدیریت گرایی راستین در آن هنگام جاری می گشت، انقلابی برپا نمی شد و این همه مشکلات نداشتیم.
دراصل در یک جامعه سالم با معیارهای مدیریت گرایی، باید نخبگان و کاربلدان هر حوزه بر مصادر امور قرار گیرند. افراد کاردانی که بدانند چه می کنند، چه می خواهند و چه نمی خواهند. چه لازم است و چه زاید است. آیا چنین نظامی را در کشور می بینیم؟! بهتر است گفته گردد که امروز بسیاری مناصب حاکمیتی در دستان افراد کاردان و متبحر نیست و بسیارند ناشایستگانی که به خطا بر مصادر کلیدی قرار گرفته اند. لذا وضعیت نادرست و نامطلوب امروزی را دقیقا می توان به رفتار بی تدبیری این افراد پیوند داد. رفتاری که هیچ سامان ونظمی بر زمینه های زندگی مردم وارد نساخته و مردم ایران در فضایی پرمخاطره و ناایمن زندگی می کنند.
دراین حالت است که باید بیان نمود؛ پخمگان مقر نخبگان را غصب کرده اند و جامعه را به تشتت و تنش روزافزون سوق می دهند. پخمگانی که نه تنها واجد صفات ضروری سطح عمومی و حداقلی در جامعه نیستند. بلکه با تفکرات نادرست و خطرناک ذهنی، سرزمین ایران را به ورطه هولناک رهنمون می سازند.
اینان با توجه به غصب مصادر مهم کشوری و سیطره بر تمامی مولفه های سرزمینی، این کشور را ملک طلق خود دانسته و مردم غیرخودی در دیدگاه اینان موجوداتی اضافی و مزاحم بیش نیستند. لذا با عنایت به تفکرات و کنش های خطرناک و مخرب ایشان، شاهد فضایی غیراجتماعی و نامطلوب در همه وجوه هستیم. فضایی که ضمن افزونه ساختن نارضایتی همگانی از وضعیت امروزین، کشور را به مخاطرات پیچیده گوناگون رهنمون می نماید.
احمد علینقی- پژوهشگر تکنولوژی مدیریت اجتماعی
کلمات کلیدی: پخمگان;مدیریت; نخبگان;