یاد بگیریم زندگی را زندگی کنیم
در دنیای گسترده ارتباطات و بارش اطلاعات، اپلیکشین های فراوانی داریم که هر کدام به صورتی درتولید و ترویج اخبار، سرگرمی، بذله، آموزش، کسب و کار، پراکنش اطلاعات و سرانجام در خلق دانش و علم فعالیت دارند. کانال پیش رو با نام (فرهنگ و مدیریت تاریخ ایران» بمانند هزاران هزار کانال ارتباطی در دنیای مدرن، ماموریت و هدفی مشخص را دنبال می کند.
اگر هر کانال برای خود رسالت و چشم اندازی را مطرح می کند، اما عمده محور این کانال تولید دانش است تا «یاد بگیریم ززندگی را زندگی کنیم». البته شاید مفهوم این سخن یا شعار نزد عده ای مبهم و بی معنا تصور گردد. ولی به واقع این شعار بدان روی مطرح شده که زندگی حقیقی را دریابیم و در واقعیت با حقیقتِ زندگی، زندگی کنیم. این شعار بدان جهت شعار محوری کانال عنوان شده که شوربختانه مفهوم زندگی خیلی روشن و معین نیست.
زندگی در واقعیت معانی بسیار مختلف و گوناگونی را بر بال خود دارد. و در طول تاریخ تعاریف و تفاسیر متعدد و متنوعی از چیستی و کیفیت زندگی پرداخته شده و داریم. بسیار فلاسفه و ایدئولوگ ها و ادیانی داریم که هر کدام نظر و تفسیری را ارایه می نمایند. برخی زندگی را صحنه لذت بری ، برخی عرصه زجر و امتحان، برخی بستر مبارزه برای نابودی کفر، برخی ناوردگاه خوبی و بدی، برخی رزمگاه حق و باطل، برخی پهنه برقراری عدالت، برخی کشتزاری برای پسامرگ، برخی زمینه پدیداری امیال و آرزوها و برخی زندگی را میدان بازی قدرت ها و . . . می دانند.
این تعاریف هر کدام طرفداران متعددی در طول تاریخ داشته و هر فرد و گروهی به دنبال نوعی از این تعاریف رفته و زندگی خویش را برآن مبنا طراحی نموده است. بدین روی خیل فراوانی از آدمیان، بدون بهره و حظی از زندگی مادی به آغوش مرگ رفته اند تا از حظ معنوی پسامرگ برخوردار شوند. اینگونه آدمیان هم کشته اند و هم کشته شده اند. یا اینکه پیوسته در پی تسویه حساب و بالانس نمایی عرصه زندگی هستند. این آدمیان اصلا بخش کوچکی از مردم نیستند، بلکه بخش اعظم جوامع بشری را تشکیل می دهند.
اینگونه آدمیان به سبب گرفتاری در بدتفسیری از چستی و چرایی زندگی، همیشه در راه خطا قرار گرفته اند. و این بدتفسیری از زندگی ریشه در بینش هستی شناسی این آدمیان دارد. و انحراف در بینش بدان دلیل می باشد که آدمیان هرگز توانایی تجزیه و تحلیل از بستر زیست خود نداشته و با عجز در تبیین زندگی، همیشه به خواص جامعه وابسته بوده اند.س لذا این دیگران بوده اند که برای مردم عوام فکر کرده و نگرش تولید کرده اند.
در این حالت ساحت زندگی برای اکثریت توده های مردم در جهان، میدانی مناسب برای زیستن خوب نبوده و زندگی عرصه کشتار و مبارزه و زدو بند و . . . می باشد. یعنی بجای آنکه زندگی عرصه زیستن خوب باشد، عرصه فعالیت های مخرب و نابودگرانه می گردد.
البته نگارنده قصد ندارد راه های ذکرشده در بالا را به طور کلی نفی نماید. زیراکه براساس تئوری نسبی گرایی، همه تحرکات هستی و زندگی نسبی می باشند و نمی توان هیچ امری را مطلق قلمداد نمود. لذا چه بسا برخی از آن رفتارها به صورت نسبی لازمه زندگی باشند. و بشر بنابر ضرورت بوده که بدان مسیرها رفته باشد.
ولی بی تردید آنچه همه ابنای بشر در طول تاریخ کلان انجام داده اند، درستی مطلق نبوده است. چه اگر چنین می بود و آدمی راه درست رفته باشد، پس این همه مشکلات در زندگی بشر چه مفهومی دارد؟! ضمن آنکه، مگر ممکن است تمامی راه های متفاوت به راستی و درستی ختم گردند. راه هایی که گاها در تضاد و تعارض با یکدیگر نیز می باشند. علاوه آنکه باید آگاه باشیم و مطمئن، که هرگز صحنه زندگی بشریت بطور تام و کمال به درستی نخواهد رسید و بشر بنابر فطرت خودش، تعارض و تناقض با همنوع خویش را هرگز رها نخواهد کرد.
نگارنده براین باور است در این وانفسای زندگی، به واقع نمی توان بین راستی و خطا خطی رسم و مرزی مشخص نمود. آدمیان بنابر نوع نگرش خود هر کدام سمتی را انتخاب می کنند و راه خود را خوب و راه دیگری را که هم فکر او نیست بد می دانند. یعنی درحقیقت جبهه حق و باطل و نیکی و زشتی بشدت درهم آمیخته شده و اصلا خوبی مطلق و بدی مطلق نداریم. پس همه چیز و همه امور نسبی هستند.
لذا اگر حتی همه راه های بشررفته از گذشته تا امروز را بطور نسبی نیز پذیرا شویم، ولی بطور یقین اکثریت بشر راه زندگی اصیل را گم کرده و پیوسته در کنش های خطا حرکت می کند. یعنی از زندگی سودمندی واقعی نبرده و بدون بهره از زندگی به زیر خاک فرو رفته است.
از این سبب است که بایسته می داند نوعی دانش نوین بر بستر زندگی بشریت ریخته گردد. تا الگویی جدید از زندگی را طراحی و جانمایی نماید. نوعی الگو که بشر خودش را سرگرم کشتار و نابودی و تخریب بستر زندگی دیگران یا خود ننماید. بشر به راهی رود که سودمندی در آن باشد و تا زنده است از زندگی خود لذت و بهره وافری برد.
زندگی قطعا ناوردگاه نبرد و ستیز نیست. زندگی مطلقا آنچه امروز ما ایرانیان انجام می دهیم نیست. زندگی بستر زندگی نیک است. نوعی زندگی که رضایت بخشی حاصل گرداند. پس بهتر آنست که زندگی را تخریب نکنیم و یاد بگیریم زندگی را زندگی کنیم.
کلمات کلیدی: زندگی;زندگی خوب; دانش زندگی; زندگی بد