تعریف سیاست یا خط مشی با دو رویکرد قدیم و جدید
فارابی بنیانگزار فلسفه اسلامی ضمن تقسیم سیاست به دو بخش سیاست فاضله و غیرفاضله، سیاست فاضله را سیاستی عنوان میکند که انسان را به سعادت مىرساند و بدون آن، رسیدن به سعادت امکان پذیر نیست. او حتی سیاستهای فاضله را باعث رهنمون شهروندان به سعادت دنیوی و اخروی تلقی مینماید. ارسطو نیز در کتاب سیاست با طرح مباحثی حول اصول شهروندی، قانون اساسی، تاثیر عنصر جمعیت در نیرومندی جامعه، تشکیل خانواده، دموکراسی و جمهوریت، فراگردهای اجتماعی را عین سیاست دانسته که اساس حکومت کامل و مطلوب را بنیان میسازند. بدین منظور دیکشنری آکسفورد از قول ارسطو، سیاست را بعنوان علم مطالعه حکومت تعریف میکند. فرهنگ معین نیز سیاست را به معنای حکم راندن به رعیت و اداره کردن امور داخلی و خارجی کشور و همچنین به معنای داوری، سزا، تنبیه و جزا آورده است. گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی نیز سیاست را هموزن«politics» در زبان انگلیسی قرار داده است. فرهنگ وبستر «politics» را هنر یا علم حکومت؛ هنر یا علم مربوط به هدایت یا تأثیرگذاری دولت؛ هنر یا علم مربوط به برنده شدن و داشتن کنترل بر یک دولت؛ اقدامات سیاسی؛ اقدامات یا روشها و امور سیاسی یا کسب وکار تعریف نموده است. در همین راستا است که عموما سیاست را روش، تدبیر، اندیشه و یا همچنین مترادف با علم قدرت و علم دولت مداری معنا نمودهاند.
با توجه به مفاهیم ذکرشده، به واقع سیاست معنای ایجاد تشکیلات حکومتی برای امر تمشیت امور را نمایش میدهد. فراگردهایی که عمیقا کاربستها و سازوکارهای حاکمیتی را شکل میدهند و در این راه حاکمان را مجاز به استفاده از هر نوع ابزار مباح میداند. و بدین صورت است که میبینیم سیاست با مفهومی از اقتدارگرایی، فشار، تنبیه و رفتار سیاس (مکار، زرنگ و رند) کنشهای ناروا و زشت را در جوامع ترویج و گسترش داده است. و در این حال بی دلیل نیست مائو تسه تونگ تئوریسن و حاکم پیشین چین کمونیست بیان میکند؛ قدرت سیاسی از لوله تفنگ خارج میشود.
مفهوم سیاست یا خط مشی در وجه معاصر
جدای از تعاریف و تفاسیر مختلف و موجود درباره واژه سیاست، این لغت از باب واژه شناسی در فرهنگ ترمینولوژی و مفهوم شناسی در علم مدیریت و ساختارریزی سازمانی، از مفهومی فراخ و منحصربه فرد برخوردار است. واژه سیاست همراه با کلان تغییرات در حوزه مناسبات زیست بشری، تحول جامع در ارتباطات یا مراودات اجتماعی و همچنین پیچیدگی بیشتر در فراگشت معادلات دوران تاریخی، دیگر محدود در آن مفاهیم دوران سابق چون تنبیه و زورگویی و یا نیرنگ در رفتارهای حکومتی نمیباشد و نمیتوان مفاهیم قالب بندی شده و معین و خاصی چون سازوکار حکمرانی و عملیات فرمانروایی را بر مسند سیاست نشاند. در این موازات دیگر نباید سیاست را به قدرتمندی و رفتارهای مستبدانه حاکمان پیوند داد. و یا اینکه سیاست را الگوی شیوه رفتاری در تعاملات بین مللی یا بین کشوری با نام دیپلوماسی قلمداد نمود.
بلکه سیاست در دوره امروزی و در عصر مدرنیته یا حتی فرامدرنیته، با گستردگی مفهوم روبرو شده است. دراین حالت سیاست در مفهوم کلان خود معانی و مفاهیمی همچون خطمشی، راهکردها، اصول، ضوابط، شیوه اجرا و عملیات یا مکانیسمهای فرایندی در راهوارهای مختلف کار- زیست را برسازی مینماید. اینک و با توجه به مطالب بالا، خطمشی همان سیاستریزی در فرایندهای عملیاتی یا راهکردهای اجرایی نامیده میشود. برنامهها، خطوط، فرامین و فضایی که کلیتی عمومی داشته و در تمامی فراگردهای کار- زندگی مصداق پیدا میکند. این بیانیهها و اعلامیههای تدوینی و تکوینی مشخص و معین از طرف راس هر هرم اجتماعی، دقیقا مشی و روشی تلقی میگردند که خط سیر تیم عملیاتی را در وادی عبارات «چه باید کرد و چه نباید کرد» راهبری و تنظیم مینمایند. این بدان معناست که خطمشی، کیفیت و جهت را در تمامی تصمیمات یک نهاد (شامل دولت و سازمانهای خصوصی و عمومی) مشخص و معین میسازد. منتها خط مشی خودش پروسهای از خرده فرایندها یا گامهای متوالی میباشد. مجموعی از گامهای عملی و نظری که در تعریف اصیل و بنیادی و از نگاه تکنیک شناسی دانشگاهی و علم مدیریت مدرن، همان خط مشی یا خطوط راهنمای تصمیم گیری و یا همان تکنیکهای عملکردی شمرده میشوند.
احمد علینقی- پژوهشگر حوزه تکنولوژی مدیریت اجتماعی
کلمات کلیدی: سیاست;فارابی; خط مشی; ارسطو