تعریف و چیستی مفهوم مدیریت
اگرچه در بلندای تاریخ، الگوگذاری در امور زیستی امری عادی بشمار می آید. ولی عموما الگوگذاری در روزگاران گذشته حوزه وسیعی نداشت و بیشتر در زمینه های عقیدتی و باورهای مذهبی صورت می پذیرفت. این هم بدان جهت بود که دانش پروری و علم زندگی توسعه خارقی نداشت و شیوه های زندگی بشریت سیر ساده و ابتدایی را دارا بود. اما قدرمسلم آنست که رفته رفته با پایه گذاری شهرنشینی و پیچیده شدن مناسبات زندگی، ضرورت الگوگذاری یا مدل نمایی برای ابعاد مختلف زندگی حساسیت بیشتری پیدا کرد. این حساسیت نیز بدان سبب بود که با افزایش نیازمندی های انسانی و پیدایش الزامات نوین بر بستر جامعه که موجب اکتشافات و اختراعات بیشتر و بیشتر در تاریخ تمدن بشری گردید. اصولا سازه های قدیمی اجتماعی از قابلیت انطباق با نیازمندی ها و الزامات مخصوص به زمان معاصر برخوردار نبودند. لذا لازم می نمود تا با نوآفرینی سازه های راهبری و تنظیم جامعه، نظامی نوگرا را برای جامعه نوین بشری طراحی و تدوین نمود.
بررسی این نوگرایی اجتماعی و تحول در نظام زیست موضوعی قابل توجه می باشد که مباحث فراوانی را در حوزه های روشنفکری- آکادمیک ایجاد نموده است. برخلاف نظریات معمول و مرسوم در جامعه که چگونگی کیفیت زندگی و نظام زیست در هر جایی را مبتنی بر رفتارها و شیوه های عملکردی همان مردم می دانند. ولی نویسنده برآنست که این براوردها در دوران حاضر تغییر کرده و توده های مردمی و نوع عملکرد آنان عامل برتر و تعیین کننده به حساب نمی آید. بلکه با تغییر در مناسبات زیستی و معادلات اجتماعی در دوران معاصر، عامل موثر و تعیین کننده در جوامع همانا«شیوه مدیریت و راهبری جامعه» می باشد. درواقع اگر در روزگاران قدیم عنصر مدیریت در نظام اجتماعی جایی نداشت. اما دروضعیت امروزین، فرهنگ و تکنولوژی مدیریت مولفه های موثری در چینش کیفیت جوامع محسوب می گردند. در دنیای معاصر این اصل محرز است که جوامع نیاز به تنظیم و راهبری اصولی و علمی دارند. یعنی تفاوت پارادایمک عصر جاری با گذشته در درک این موضوع است که بفهمیم، در دوران معاصر نمی توان مولفه های قانون بد و خوب، اقتصاد بد و خوب، رهبر بد و خوب یا مردم بد و خوب و نمونه های مشابه را معیار و مبنای اوج و فرود یا پیشرفت و پسرفت جوامع شمرد. بلکه جوامع نیاز به عرصه های تخصصی – مهندسی دارند. منظور آست که در دنیای امروزین، هر جامعه بعنوان یک جزء و جهان بعنوان یک کل، نیازمند عنصری حیاتی با نام «مدیریت اجتماعی» هستند. فراگردی که عناصر و الزامات مدیریت نیکو و اثربخش را برای نظام بندی بهینه و تنظیم اجتماعی (جامعه- جهان) مهیا نماید. براین مبنا است که باید گفت تا هنگامی که کشورها و نظام جهانی بر بستر مدیریت اصولی و آراسته قرار نگیرند، امکان بهسازی زندگی وجود ندارد. بدان صورت که قوانین و هنجارهای اجتماعی- جهانی باید طبق دو اصل مهم «نیازهای انسانی» و«الزامات اجتماعی» تعیین و تعبیه شده و سپس مدیریتی اصولی و وزین بر جامعه جاری نمود. وگرنه گسیختگی و شلختگی در متن جوامع رفع نشده و سیر زندگی بشریت برمنوال اصولی و درست قرار نمی گیرد.
برهمین لحاظ اعتقاد برآنست که علم مدیریت در مفهوم کلی«علم زندگی» است. علمی که مبتنی بر اصول و مبانی ویژه بوده و کیفیت زیستن را تنظیم و چگونگی تغییرات و اصلاحات نظام زندگی را راهبری می کند. مدیریت محدودیتی بر فعالیتی خاص نداشته و می تواند شامل تمامی امور زندگی گردد. مدیریت برخلاف تعاریف آکادمیک که مفاهیمی خوشایند را متبادر می نماید، اما در واقعیت عینی و در بستر زندگی اصلا مفهوم سازی درست و معینی ندارد. و هر کس بنابر فراخور خویش مدیریت را با مفاهیمی شخصی و خودخواسته معنا می کند. به طریقی که با تمامی تفاسیر و پنداشت های مختلف از مفهوم مدیریت، با قاطعیت می توان بیان نمود که مدیریت گرایی اصولی بر جامعه جهانی حاکم نیست.این فراگرد در ایران پیچیدگی و انحراف عمیقتری نیز پیدا کرده و ضمن کاربردی فراوان در ادبیات علمی، فاصله مضاعفی از معنای راستین خود گرفته است.
و درواقع هرچند مدیریت در تقلیل معنایی و اخذ مفاهیم خام و مبهم در حوزه حکومتمداری، صرفا در حد «اداره کنندگی و فرانروایی خوب» برسازی می گردد. حال آنکه مدیریت هرگز حکمرانی خوب نیست، بلکه مدیریت فرایندی از مهندسی بکارگیری منایع کشوری با برنامه ای منسجم و هدفمند است که نتایجی مفید و اثربخش در جامعه و برای مردم ایجاد نماید. بدین لحاظ بر این باور است آنچه با نام مدیریت در نظام حکمرانی ایران جریان دارد، منافات ذاتی با اصول علم مدیریت دارد.
« مدیریت کلیدواژه قفل های اجتماعی در همه عرصه هاست»
احمد علینقی- پژوهشگر حوزه تکنولوژی مدیرت اجتماعی
کلمات کلیدی: مدیریت گرایی;چیستی مدیریت; مدیریت; تعریف مدیریت