«تفاوت مدیر و رییس و یا مدیریت با ریاست»
در کتب دانشگاهی درباب واژگان اداره، سازمان، اداره کنندگی به تفصیل بحث شده است. اما مدیریت واژه ای است که پیشینه ای کمتر از یک قرن داشته و مستندسازی در مورد چیستی مدیریت به وفور در دسترس می باشد.
اما علیرغم حجم بسیار زیاد مطلب در این مورد، دانشجویان و قشر جوان نمی توانند مستنداتی را پیدا کنند که تعاریفی صریح و سلیس درباره مفهوم واقعی «مدیریت» و تفاوت آن با «اداره کردن» پیدا کنند. این نقیصه هم بدان جهت می باشد که علم مدیریت در کشور ما بومی سازی نشده و واژه مدیریت بمانند دیگر واژگان علمی، خلط مفهوم و قلب معنا پیدا کرده است.
البته شاید از نگاه عوام، تفاوت نویسی در باب این دو ضروری بنظر نرسد و هر دو در یک معنا تعریف گردند. لیکن با توجه به گسترش علم مدیریت و تعمیق یابی این علم در کلیه امور زیستی، لازم می نماید تفاوت مدیریت و اداره به درستی تبیین گردد. ترسیم تفاوت از این وجه بیشتر لازم می نماید، که نخست در زمینه شرح وظایف نویسی در سازمان ها و ادارات به تخصص گرایی برسیم. و دیگر آنکه افرادی برای مناصب مهم مدیریت تعیین گردند که واقعا توانایی هدایت گری و تبیین حیطه کار را داشته باشند. یعنی اینکه مدیران درحقیقت مدیر باشند. نه اینکه رییسان بر مناصب مدیران استقرار یابند.
اصولا نگارنده معتقد می باشد که اداره کنندگی در حوزه وظایف رییس و مدیریت در حوزه وظایف مدیر است. مدیر و رییس هر کدام با شرح وظایف مشخص خود، ساختاری از اداره کنندگی و رهبری مشخص و معینی را دارند. بدین لحاظ لازم می نماید تا چیستی مدیریت و ریاست به خوبی معنا گردند، تا اینکه فرق بین مدیریت و اداره کردن مشخص شود.
فرهنگ وبستر مديريت را «استفاده عاقلانه از ابزار براي تحقق هدفي از پيش تعيين شده». تعریف می کند. مديريت از واژه لاتين «Manus» مشتق می شود كه معناي كنترل با دست را دارد. ولی اداره از واژه لاتين«Administrate» مشتق شده و معناي خدمت كردن مي دهد. لذا اداره کردن مفهوم خدمت كردن و مديريت مفهوم كنترل با كسب نتيجه را متبادر می نماید. مدير در حوزه و زمينه كار خود، حصول به نتيجه را پيگيري مي كند و فعاليت ها و مطالعات او در فرايند كاركردي سازمان، رسيدن قطعی به اهداف سازمان است. حال آنكه يك ریيس يا اداره كننده قایل به نتيجه نيست و فرايندهاي فعاليتي او صرفا در دايره اي از پيش تعيين شده و در دامنه قوانين، خطمشي ها، آیين نامه ها، دستورعمل ها و رويه ها و روش ها می باشد. از ديدگاه هنري فايول نیز اداره امور و مديريت مترادف نيستند. از نگاه او، اداره امور بر فرايندها، رويه ها و آداب و رسوم اد ري متمركز است، حال آنكه مديريت امور به تبعيت صرف از دستورعمل هاي اداري نيست و با تقبل مسئوليت، بر حصول نتيجه متمركز است.
با تعریف بالا، مدیریت نقش و جایگاهی فرای ریاست دارد. اگر رییس در چارچوب قوانین و دستورعمل ها، رویه و روشی مشخص را طی می کند. ولی مدیر تابع راه تعیین شده و دستورعمل مشخص نمی باشد. بلکه مدیر خودش نقشه راه می کشد و چارچوب می سازد. رییس تحت رهبری است. اما مدیر خودش راهبری می کند.
اما متاسفانه به جهت نبود فرهنگ مدیریت اصولی در ایران، تکنولوژی مدیریت بر بیراهه قرار دارد و مدیران ما ، روسایی بیش نیستند. زیراکه مدیران ایرانی درک مفهوم مدیریت ندارند و گمان دارند همان جذبه برای احاطه بر سازمان متبوع، مدیریت وزین نامیده می گردد.
برای نمونه نزد خیلی از مدیران کنونی، مفاهیمی چون بدخلقی، تندخویی، سختگیری، ایجاد فضای وحشت، خطکش گذاری در اعطای مزایای کارکنان، میزان اختیارات سازمانی، اختیارات مالی، جایگاه سلسله مراتبی، تعداد منشیان، اندازه اتاق، میزان دکوراسیون، حیطه ی کارمندی وسیع و ارتفاع سازمانی از اصلی ترین مختصات و معیارهای مدیریتی تصور می شوند و درجه و رتبه های مدیریتی نیز دقیقا وابسته به متغیرهای فوق هستند.
لذا کمتر مدیری است که درک کند مدیر باید راهبری کند. مدیر باید برای راهکار مدیریتی خودش نقشه راه بکشد. مدیر باید با ایجاد تشکیلاتی اصولی، راهکرد استفاده از منابع را بلد باشد. مدیر موفق باید بداند که ترسیم استراتژی از مهمترین وظایف یک مدیر کاردان است که با مهندسی نمودن حوزه کار و ترتیب گذاری در رویه ها و روش ها، به نتایج قابل قبول و سودمندی رسد. نه آنکه خودش مهندسی گردد و بی اختیار باشد.
شوربختانه کشور ما انباشته از رییسانی است که تبعیت از مافوق را خوب می سنجند و به خوبی بله قربان گو هستند. وجود این خصیصه نیز بدان علت است که نظام مدیریتی در کشور ما نظام ریاستی است. شاکله کارگزاری نظام اسلامی، مدیرانی را می پسندد که تابع دستور باشند و از حیطه خارج نگردند. پس با این وصف، آیا مدیران ما مدیر می باشند؟!
"درآینده بیشتر خواهم نوشت"
کلمات کلیدی: مفهوم رییس;مدیر; تعریف رئیس; تفاوت مدیر با رییس