تعریف و مفهوم حس و احساس
بیشتر موجودات زنده خصوصا آدمی، از پایانه ای مادی با نام مغز برخوردارهستند که عامل به ادراکات، تصمیم، انتخاب، کنترل و تنظیم کلیه عوامل «روانی، رفتاری، اخلاقی و حسی» می باشند. اگر آدمی به واسطه حواس لامسه، چشایی، بویایی، شنوایی و بینایی که مجموعه حواس مادی و تجربی محسوب می شوند و در ادراک و شناخت امور مادی پیرامون چون چشیدن، دیدن، بوییدن، شنیدن و لمس کردن دخالت دارند. آدمی از پایانه ای با نام احساس بهره می برد که ماهیت مادی گرایانه نداشته و کنشهای هر فرد انسانی را شکل می دهد. رفتارهایی که ضمن برساختی شخصیت و تحرکات هر فرد، نمایشی از فعل و انفعالات هر جامعه نیز می باشند. این فعل و انفعالات عینی و واقعی در جامعه، برساختی از شخصیت مختلف تک تک افراد جامعه می باشند، که در نظام جامعوی اثرگذاری داشته و سیر کیفی و سوگیری هر جامعه را تعیین می نماید.
احساس آدمی هرچند بمانند حواس پنج گانه خاستگاه مغزی در وجود انسان دارد، ولی برخلاف حواس ماهیتی غیرمادی دارد. یعنی در شناخت و درک پیرامون و محیط دخالت متقن نداشته، بلکه عامل تحرکات فرد می شود. هرچند حواس در ادراکات و تشخیص و شناخت محیط دخالت دارد، اما احساس مولفه ای برای عاملیت چگونگی کنشهای روانی، رفتاری و اخلاقی هر فرد می باشد.
درواقع پایانه مغزی که مولد قوای فاهمه حسی و شعور می باشد، عقل و هوش و احساسات و هیجانات و مظاهر رفتاری- اخلاقی و امور روانی را باعث می گردد. عامل به بروز رفتارها و تجلیاتی همچون: هیجان، عشق، شادی، نشاط، غم، اضطراب، پرخاشگری، عصبانیت، شرم، دوستی، رفاقت، حمایت، امید، محبت، غیرت، ترس، غیظ، خشم، مبارزه، دشمنی، بیزاری، خودخواهی و خیلی دیگر از نمادهای احساسی می باشد.
این پایانه همانطور که مولد پدیدارهای احساسی مختلف می باشد، مولد عقل و هوش نیز می باشد. سازه ای با نام قوای فاهمه که در ذات همه بشریت نهفته می باشد، تولیدگر شعور و چگونگی فهم و نهایتا شخصیت هر فرد اجتماعی تصور می گردد. یعنی پایانه مغزی که زاینده احساس و هیجان و یا عقل و هوش هستند، نوع شخصیت یا شعور هر فرد را معین می نمایند. هر فرد انسانی بنابر شعور خود است که به هوش و عقل و یا احساس و هیجان آراسته می گردد.
و اگر کسی به عقل و هوش متمایل گردد، به راهی؛ و اگر به احساسات و هیجانات معطوف شود، به راهی دیگر می رود. این همان چه شدن هر فرد است که شخصیت فرد را شکل می دهد.
صحنه زندگی بستر نمایش این عوامل احساسی یا عقلانی می باشد و احساسات و معقولات ما مردم نمایش دهنده انواع و اقسام ظواهر و فعالیت های فردی- اجتماعی می باشند. فعل جنگ و ستیز برخاسته از احساس مبارزه جویی، نخوت، خشم، ترس، عصبانیت و . . . می باشند. برعکس، عمل صلح دقیقا خاستگاه درون فردی- اجتماعی دارد و بر احساس مختلفی همچون؛ دوستی، مهربانی، گذشت، انسان دوستی و . . . قرار دارد. و باز اگر جنگ و مبارزه برگرفته از عقل ناقص و نادانی تلقی می شوند، ولی صلح یا دوستی با دیگران رفتاری برخاسته از عقلانیت و دانایی محسوب می شود. از طرف دیگر فعل تشکیل خانواده جدای از ریشه غریزی، برگرفته از احساس عشق، وفاداری، محبت و غیره می باشد و حتی عمل طلاق نیز از احساس انزجار، نفرت، نبود تفاهم و . . . سرچشمه می گیرد.
به هرروی بازخورهای رفتاری انسان در هر بازه موید بهره از احساست صرف یا عقلانیت تام می باشد. احساسات گونه ای بازتاب و عقلانیت گونه ای دیگر از رفتار را بازتاب می دهند. ولی درکل رفتارهای موجه و درست موید استفاده از عقل و انتخاب درست هستند و اصولا رفتارهای نادرست فردی – اجتماعی از احساسات و هیجانات برسازی می گردند. این هم بدان دلیل است که رفتارها و منش های منطقی و درست ریشه در بهره از عقل و تفکر درست دارند و احساسات نیز منتج به کنشهای هیجانی و بدون اندیشه می باشند.
اصولا با نگاهی به تاریخ می توان دریافت که انسان ها و جوامعی که از رفتارهای احساسی صرفا توده ای اجتناب می کنند و کلیه کنش های فردی و اجتماعی خود را به ترفندهای مدیریتی و روش های منطقی و عقلانی می سپارند، بستر بردمانی بیشتری را در تاریخ کلان برداشت کرده اند. هرچه جوامع بشری و افراد به کنش های عقلانی- منطقی گرایش بیشتری داشته باشند و از رفتارهای احساسی گریزان گردند؛ به واقع منفعت عمومی بیشتری نصیب آن ملت گردیده و جایگاه مقبول تری در موزاییک جهانی پیدا می کنند. و عکس آن نیز صادق است و افراد و جوامع احساس گرا نفع و سود کمتری را در دو میدان داخلی و خارجی کسب نموده اند.
#منطق
#احساس
#خرد
احمد علینقی- پژوهشگر مدیریت اجتماعی
کلمات کلیدی: حس و منطق;خرد; حواس پنجگانه; احساس