مدیریت محدودیت و ممنوعیت» الگویی نهفته در استبداد
The Limitation and Prohibition management
علم مدیریت به عنوان یک دستاورد ترکیبی از «دانش، مهارت و تجربه» هیچ محدودیت مفهومی و بستری نداشته و اندیشمندان علم مدیریت می توانند انواع الگوها را بر بسترعلم مدیریت طراحی و مفهوم نمایی کنند. بدین روی الگوهای مدیریتی پرشماری داریم که هر کدام بر اساس مولفه های نوع وظایف، نوع تولید، خدمات، محصول و همچنین زمان و محل، کارایی متفاوتی را دارند. اما به واقع هر نوع اداره کردن، مدیریت محسوب نمی گردد. زیرا محور مدیریت بر نتیجه گرایی اثربخش و سودمند دلالت دارد. ولی اداره کنندگی فقط بر اداره وضعیت می چرخد و معمولا نتیجه را خیلی دنبال نمی کند.
ولی قدرمسلم آنست که، الگوهای مدیریتی زمان حاضر، عمدتا برحول مبانی انسان گرایی قرار دارند. همه سازمان های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی در کشورهای پیشرفته و پیشگام سعی می نمایند انسان را به عنوان ابرذینفع و بزرگترین سرمایه اجتماعی پذیرا باشند. بر همین اساس است که ضروری می نماید نوع مدیریت در الگوهای حاکمیت سیاسی نیز برمبنای رعایت منزلت انسانی ریخته گردند. الگوهای دموکراسی در حاکمیت های سیاسی، دقیقا در راستای همین گفتمان انسان دوستی طراحی گشته اند. و حکومت های آزادمنش تلاش می نمایند تا پایه های رژیم سیاسی خود را براساس رضایت و حضور همگانی چینش نمایند.
اما می دانیم همه حکومت ها بر این گفتمان حرکت نمی کنند. و بسیارند حکومتهایی که با توسل به باورهای ایدئولوژیک دینی یا گروهی راهبردهای دموکراسی را دنبال نمی نمایند. این نوع کشورها به سبب برخورداری از نگرش اقتدارگرا، آزادی بستری را برنتابیده و اداره جامعه را با متدهای محدودسازی دنبال می نمایند.
از این نوع جوامع بسیار داریم. جوامعی که با بستن جامعه و ایجاد انواع و اقسام محدودیت و ممنوعیت، ماندگاری حکمرانی خود را بیمه می نمایند. اینگونه حکومتها واقف می باشند که رمز پایداری حکومتشان فقط و فقط ناشی از سیاست های «منع و محدودیت» برای مردم است. وگرنه پرواضح می باشد که بستر آزادی های اجتماعی، تحمل استبداد را نداشته و حاکمیت فشار و زور لحظه ای دوام نمی آورد.
نگارنده این نوع مدیریت را «الگوی مدیریتی محدودیت و ممنوعیت» می نامد. زیرا کلیه آرایه ها آن بر محدود و ممنوع نمایی بسترهای زیست مردمی قرار دارد. البته این نوع الگوی مدیریتی با نام «الگوی مدیریت محدودیت و ممنوعیت» هرگز خاستگاه علمی نداشته و الگویی برگرفته از اندیشه و دانش معینی نیست که بنابر نیاز اجتماعی تدوین شده باشد. یعنی اینکه این الگو دانش محور با گفتمانی معین نبوده و مبانی آن بر نگرش اقتدار و تنگنا و عمل فشار و دیکته قرار دارد.
درحقیقتِ موضوع، این الگو برساختی از نوعی عملکرد و رفتار مدیران میدانی می باشد که به پیدایش اقدامات ممنوعیت و محدودیت در حیطه مدیریت منتج می گردد. یعنی مدیران ناکارا با تاسی به نگرش خطا و رفتارهای ناشایست، محدودیت و ممنوعیت را جاری می نمایند. یعنی چون مدیران دانش و راهکار مدیریتی ندارند، لذا در عین استیصال به مکانیسم بستن جامعه با کنشهای ممنوعیت و محدودیت روی می آورند.
بدین روی با قاطعیت می توان گفت، الگوی مدیریت محدودیت و ممنوعیت مبتنی بر بی دانشی و ضعف مدیران قرار دارد. و اگر آنان به منع و محدودیت روی نکنند، بی تردید رشته کار از دستشان خارج می گردد. پس بهترین راهکار برای این نوع مدیران، بهره از اقتدار و ایجاد خفقان و تهدید است. تا میدان مدیریت خویش را کنترل نمایند.
جالب آنکه این سبک مدیریتی بسیار خوشایند مدیران اقتدارگراست. مدیرانی که به دلیل ضعف ذاتی و نداشتن دانش مدیریت، به راحتی با اندکی زدوبند سیاسی و بهره از سیاست خفقان و فشار، حاکمیت خویش را تثبیت می گردانند. درحقیقت اینگونه مدیران از فضای باز و آزادی بستری تنفر دارند. آنان به فضای بسته نیازمندند. فضایی که اجازه حضور نخبگان کاربلد و توانمند و لایق را نداده و مدیران بی لیاقت با پردازش محدودیت و ممنوعیت، رقیبان کاردان و متخصص را به آسانی از عرصه خارج گردانند
و بدآنکه این مدیران کژاندیش با تسلطی که به مصادر کلیدی کشور دارند، مطالبات غیرانسانی و ضداجتماعی خویش را در مکانیسمهای حکومتی رنگ قانونی نیز می دهند. پس در این وضعیت اعمال و قاعده های حکمرانی با رویکرد به ممنوعیت و محدودیت، ماهیت قانونی نیز پیدا کرده و در فرایندی غیر منطقی و زورگویانه قوانین الزامی اسم می گیرند. این الگوی رفتاری- اخلاقی که با ایجاد آیین و قواعد ضداجتماعی رنگ قانونی می گیرد. دقیقا نوعی از حاکمیت است که بر جامعه قفل انحصاری و خودکامگی زده و استبداد و دیکتاتوری مطلق را برسازی می گرداند.
احمد علینقی- پژوهشگر مدیریت
t.me/iranam2500
کلمات کلیدی: مدیریت;اقتدارگرایی; مدیریت محدودیت و ممنوعیت; استبداد و دیکتاتوری