«ما ایرانی ها حقیقت جو هستیم، ولی واقع بین نیستیم»
تعریف واقعیت
واقعیت در کلامی سلیس یعنی آن چیزی که وجود دارد. واقعیت آن چیزی است که ملموس بوده و از طریق حواس پنجگانه احساس و فهم شود. بدان صورت که درک آن با روش تجربی و حسی درک شود. واقعیت در زبان انگلیسی مترادف لغاتی چون reality یا actuality می باشد. یعنی در عینیت و جود داشته باشد و دیده گردد.
تعریف حقیقت
بسیاری براین باور هستند که واقعیت آن چیزی است که هست. ولی حقیقت آن چیزی است که باید باشد. منظور متبادرشده از این سخن، حقیقت آن چیزی است که ایده آل و آرمانی می باشد و ذهن آدمی آن را می پسندد. ولی درکل اگر واقعیت مفهومی از بودن است، ولی حقیقت مفهومی از لازم بودن می باشد. واژه حقیقت در زبان انگلیسی مترادف واژگانی چون verityیا truth می باشد. البته شاید این ترادف ها هم خیلی درست نباشد. ولی نزدیکترین واژه می باشند.
این سخن و توضیح در مورد واقعیت و حقیقت ضمن اینکه تا حدی درست می باشد، ولی بی تردید کامل نیز نمی باشد. زیرا درست است که حقیقت موضوعی برساخته از ذهن می باشد و ایده خوبی را معنا می سازد. اما حقیقت همیشه مفهوم نیکی و درستی نیست. بلکه چه بسا حقیقت، ناخوشایند و نامطلوب نیز بروز یابد. یعنی قرار نیست هر ایده خوب، حقیقت و هر ایده بد ناحقیقت باشد. زیراکه که بد و خوب مطلقی وجود دارند و نمی توان مرز مشخصی مابین بدی و خوبی ترسیم نمود. زیرا این ذهن آدمی است که به هر موضوعی مفاهیم بدی و خوبی را مستند می سازد. منظور آنست که بدی و خوبی مطلق نیستند و تابع ذهن ما آدمیان می باشند.
هر آدمی با ترکیب و بررسی دو یا چند قضیه، استنباط و استنتاج ویژه ای را داراست. یکی موضوعی را خوب و دیگری بد می داند. ولی قدرمسلم آنست که یک واقعیت نسبی وجود دارد، که ذهن ما آن را به خوب یا بد تفسیر می نماید.
برای فهم موضوع دو مثال ارایه می گردد:
مثال اول) نتیجه تربیت فرزند
در مورد نتیجه تربیت فرزند یا هر کودک، هر کس نظری مخصوص به خود دارد. یکی تربیت موردی خاص را خوب و دیگری بد می بیند. این نتیجه نسبی حقیقتی است که، ناشی از قوه فاهمه و شعور هر فرد قضاوت کننده است. هرکس بنابر ایده های خود و فهم از تربیت، نظری ویژه را ارایه می نماید. ولی واقعیت تربیت، آن چیزی است که وجود ملموس دارد و دیده می گردد.
مثال دوم) شیوه حکمرانی
هر حکومت شیوه ای ویژه در حکمرانی دارد. و حتی برخی حکومت ها از سبک منحصر به فردی برخوردارند. حال نتیجه این حکمرانی از نگاه مردم متفاوت می باشد. آن سبک حکمرانی را برخی خوب و برخی بد می بینند. که بازهم ریشه در فهم و تحلیل هر فرد از تعریف حکمرانی دارد. برخی حکمرانی خوب را در ایجاد رفاه و برخی در چارچوب دیسیپلین و اصول خاص دینی می بینند. این تفاوت فهم می باشد و هر کس حقیقت را در بروز چیزی خاص می داند. ولی واقعیت همان حکمرانی با مختصات و نتایج ویژه خودش است. پس حقیقت خوب و بد حکمرانی یک حکومت، مبتنی بر ایده های افراد می باشند. ولی واقعیت ملموس آن چیزی که دیده می گردد و نتایج حکمرانی ملموس و قابل حس است.
بدین ترتیب چون نگارنده اعتقاد دارد ما ایرانیان به راحتی و بدون در نظرگیری مستندات، مستدلات، جوانب قضایا و رخدادهای جانبی، در مورد همه چیز اظهار نظر و تحلیل شخصی – عامیانه ارایه می دهیم، لذا همواره تفسیرهای ذهنی و میلی نیز ارایه می دهیم. این خواست میلی همان حقیقت جویی معنا می دهد. یعنی میل داریم تا معیارهای خودمان را غالب گردانیم و به دنبال کسب بایسته های نیک خودفهمانه هستیم. عادت داریم برای هر چیزی تفسیرسازی شخصی و نسخه پیچی خودفهمانه نماییم.
این منطق ما ایرانیان است. هیچگاه به نظرات متخصصان و افراد کاردان باور نداریم و خودمان را ماهر کاربلد مطلق می دانیم. خوشبختانه این رفتار در امور صنایع فنی – پزشکی کمتر ترویج دارد و تا اندازه ای نظرات متخصصان پزشکی و صنعتی را قبول می کنیم. ولی هرگز نظریه و تحلیل کارشناس جامعه شناسی یا عالم به علم مدیریت و کارشناسی علوم سیاسی را نمی پذیریم.
بدین لحاظ باور راسخ دارم که ما ایرانیان پیوسته خوب جویی می کنیم و همانند هر بشری از بدی بیزاریم. ولی چون توانمندی درستی برای تحلیل واقعیات و عینیات ملموس نداریم، لذا همواره حقیقت را گم می کنیم و در انحراف سیر می کنیم. یعنی هرچند نیک جو هستیم، ولی چون به تحلیل و انگاره های متخصصان توجهی نداریم، بنابراین چشم واقع بینی را از دست داده ایم. لذا چون پیوسته با فهم خود عمل می کنیم و به کارشناس محوری اعتقادی نداریم، بنابراین تحلیل جامعه شناختی و مدیریت کشوری ما نیز همیشه در خطا سیر می کند.
#واقعیت
#حقیقت
احمد علینقی – پژوهشگر مدیریت اجتماعی
t.me/iranam2500
کلمات کلیدی: تعریف واقعیت;تفاوت واقعیت و حقیقت; تعریف حقیقت; واقع بینی