کوبا کشوری که در قرن بیستم منجمد شده است
کوبا نام مجموعه جزایری در دریای کارائیب است که پایتخت آن هاوانا نام دارد. این کشور از زمان کشفآمریکا در قرن پانزدهم تحت سلطه اسپانیا قرار داشت. لیکن در سال 1898 میلادی براساس معاهده پاریس به #آمریکا واگذار گردید. اما تئودور روزولت رییس جمهور وقت آمریکا که فردی آزادی خواه بود و به جنبش های استقلال طلبانه نگاه خوبی داشت، در سال 1901 با استقلال کوبا موافقت کرد. اما مجوز دخالت در کوبا را برای ایالات متحده آمریکا محفوظ نگاه داشت.
با اوج جنگ سرد بین شوروی و آمریکا در آن دوران، جهان شاهد ظهور جنبش های متعدد ضدامپریالیستی به رهبری شوروی کمونیست بود. در آن دوران بواسطه ترویج تفکرات انقلابی در جهان و به ویژه در سراسر آمریکای لاتین، برخی از کشورها چون بولیوی، نیکاراگوئه و کوبا از رستاخیز کمونیسم و سوسیالیسم استقبال نمودند. بدین روی در سال 1959 به جهت انقلاب ضدامپریالیستی در کوبا، باتیستا ساقط و فیدل کاسترو بر مسند رهبری کوبا نشست.
به واسطه این انقلاب، نگرشی نوین در کوبا برساخته شد. نگرشی که بشدت مخالف دشمنی چون امپریالیسم آمریکا بود و آمریکا را مسبب بدبختی کوبا تلقی می کرد. از آن زمان که کوبا در پوسته کمونیسم گرفتار شد، شصت سال می گذرد. در این شصت سال دولت کمونیستی کوبا توانسته با حمایت شوروی (تا هنگام فروپاشی شوروی) و سپس با حمایت استعماری چین، اندک درامدی از فروش محصولات کشاورزی، مواد اولیه کانی، و صادرات شکر، قهوه و تنباکو به دست آورده و یک زندگی حداقلی را برای مردم کوبا فراهم نماید. در این دوران تنگنا و کاستی گسترده در کوبا، آمریکا تلاش فراوانی نمود تا کمک های غذایی متعددی را به کوبا ارسال نماید. ولی دولت انقلابی – کمونیست کوبا هیچگاه کمک های آمریکا را نپذیرفت.
در ادامه فقر و محدودیت های گسترده در کوبا، کشور شاهد اعتراضات متعددی در هاوانا شد. اما دولت در این دوره که «بهار سیاه» نامیده شده، معترضان زیادی را دستگیر و روانه زندان نمود. اما زندان راه حل نبود و هر روز بر گستردگی اعتراضات و مخالفت های مردمی افزوده می شد. فیدل کاسترو که با شکست روبرو شده بود و اعتراضات و فلاکت و بدبختی در این کشور رو به فزونی بود، در تصمیمی ناچاری تسلیم نیرومندی جامعه کوبا شد و تغییر را پذیرا گشت. در این فرصت مغتنم بود که فیدل بدین نتیجه رسید که کلیه وظایف خودش را به برادرش رائول واگذار نماید. شاید که رائول بتواند بر انسداد شدید پیش آمده در کشور غلبه کند.
و رائول کاسترو به عنوان نخستین رییس جمهور کوبا کارش را آغاز نمود. رییس جمهوری که مجوز تغییر را گرفته بود، اما متاسفانه تغییر بر کوبا نمی نشست. رائول تلاش فراوانی نمود تا فضای کوبا را کمی باز کند و مراوده مناسبی با دنیا برقرار سازد. اما ساختار فرسوده کوبا به راحتی چنین دگرشی را قبول نکرد. ساختار سیاسی - اجتماعی فرسوده کوبا آنقدر فاسد و قدیمی بود که به راحتی تحول را قبول نمی کرد. این نیز بدان جهت بود که زیرساخت کوبا با وضعیت موجود، تحول را قبول نمی کرد.
چراکه برای هر تحولی در هر جامعه، نخست باید زیرساخت ها فراهم شود. چیزی که در کوبا رخ نداد و کارگزاری نظام سیاسی، بشدت بر سیاست استعمارگریزی و لجاجت مبارزه با امپریالیسم اعتقاد دارد. به همین جهت است که علیرغم تغییر در افراد کارگزار و رهبری نظام، لیکن ساختار ناهوشمند و مخرب اجازه تغییر لازم را نمی دهد. و اینست که امروز با وجود دومین تغییر در منصب ریاست جمهوری، کوبا دچار تحول اساسی نگردیده و هنوزهم بر همان آشیل می چرخد.
در دو دهه اخیر و با فقر گسترده در سرتاسر کوبا، مسئولین کوبا تلاش وافری نموده تا با همپیمانی دو کشور کمونیست ونزوئلا و بولیوی، روزگار خوشی را برای کوبا فراهم سازند. اما چه حیف که همپیمانان او، خود در فقر و فلاکت غوطه می خورند. بدین سبب در این اواخر کوبا به دامن چین لغزیده و گرفتار سلطه چین شده است. رویکردی که برای تمامی کشورهای ضدامپریالیست در عصر معاصر رخ داده و همه اینگونه کشورها به دامن چین و روسیه افتاده اند. یعنی هرچه اینگونه کشورها کوشش می کنند تا از منجلاب فرسودگی و حقارت خارج گردند، اما خیزش و برخاستگی از وضعیت واماندگی میسر نمی گردد.
لذا می بینیم که علیرغم مدرن شدن دنیا و تغییرات تکنولوژیک وسیع در جهان، کوبا در همان حالت «نیمه قرن بیستم» مانده است. دقیقا به صورتی که کوبای انقلابی در سال 1959 میلادی منجمد شده و باوجود تغییر در تاریخ، تحولی در پساانقلاب کوبا رخ نداده است. کوبا کشوری است که در همان عقب ماندگی پیشین درمانده شده و نمادهای مدرنیته و نوشدن در کوبا نمایان نشده است.
و باید بدانیم که تغییر در ساختار اجتماعی کشورها به راحتی و در یک دگرش قشری نیست. بلکه تغییر و تحول اجتماعی، نیازمند تغییر اساسی در نوع نگرش و تحول در زیرساخت فرهنگی می باشد. و تا زمانی که کشورهایی چون کوبا و یاقیمانده دنیای کمونیسم به این تحول نگرشی و فرهنگی نرسند، بیگمان مجبور می باشند در همان واماندگی و واپسگرایی رسوب گردند. و اگر برخی کشورها چون چین توانسته اند با وجود انجماد در کمونیسم، تغییری را صورت دهند. اما باید بدانیم این تغییرات عمقی و بنیادی نیستند و این کشورها قطعا در مشکلات زیربنایی خودشان وامانده می باشند.
اگر چین توانسته با سیاست درهای باز و سوگیری به بازار آزاد، اندک تحولی را صورت دهد. این تحول صرفا در حوزه اقتصاد رخ داده و مطمئنا ساختار اجتماعی چین دچار تحول نخواهد شد. یعنی مردم چین طعم رفاه و توسعه انسانی یا حتی اجتماعی را نخواهند چشید.
نوشته: احمد علینقی
کلمات کلیدی: کوبا - هاوانا;فیدل کاسترو; ضدامپریالیسم; دولت کمونیستی