مستمری بازنشستگی دستمایه بازی جدید دولت
کارگزاران دولت همواره ثابت کرده اند که از کمترین دانش دولت مداری بهره می برند و تمامی مشکلات جامعه حقوق بگیر دولتی، بی تردید ناشی از بی لیاقتی و بی مبالاتی همین نظام کارگزاری دولت است. در این موازات می بینیم، دولت در دو زمینه بااهمیت زیر که از تکالیف ذاتی دولت کارامد محسوب می شود عاجز مانده و توان اداره نهاد دولت را ندارد:
1. امور اجرایی روزمره و جاری
2. امور عمرانی و سازندگی برای آبادانی کشور
این عجز دولت بدان جهت است که دولت در ایران از دو وجه ساختاری و عملکردی، با اشکالات اساسی روبرو می باشد. درواقع دولت ناتوان از سازماندهی اصولی نهاد دولت می باشد و همین ساختار ناموزون، عاجز از کارسازی ساختارمند و هدایتگری موثر می باشد. یعنی دولت از خاصیت و وضعیت کارامدی لازم خارج شده و کارایی اثربخشی در امور مربوط به خود را ندارد. درحقیقت دولت مستقر در حاکمیت ایران، اصلا نمی تواند دولت کارامد محسوب گردد.
این دو رخداد در دولت ایران، بیانگر آنست که دولت از وضع طبیعی خویش افول کرده و نمی توان به چنین دولتی امید بست. و درواقع چینش چنین ساختاری با ماهیت سقوط از نقش و جایگاه اصیل، ناشی از کارگزاری نابخردی و ناکاردانی در نهاد دولت می باشد. مسئولینی که مسئولیت حقیقی خود را نمی شناسند. و در نتیجه مسئولیت پذیری را نیز نمی فهمند. این همان دولتی است که امروز در ایران حاکم است.
دولتی که از وظایف جوهری خود استکاف نموده و دیگران را عامل وضعیت ناهنجار خود می شمارد. رویه ای که در تمامی امر کشور ما جاری است و دشمن سازی، اولویت نخست در سیستم فرمانروایی شمارش می گردد. منظور از اینگونه فهم آنست که «من کاربلد هستم و توانمندم. اما این دیگران هستند که مشکل سازی می کنند تا دولت را تضعیف نمایند».
در همین راستا می باشد که کارگزاران دولت پیوسته از گزاره های ناشایستی درباب مردم استفاده می کنند. روزی مسئولی ارشد در دولت بیان می کند که کارکنان دولت خدا را شکر کنند که آخر ماه حقوق خود را دریافت می کنند. فردی دیگر می گوید؛ مردم باید وضعیت موجود را درک کنند و خودشان را با شرایط تطبیق دهند. مسئولی دیگر به مردم سفارش می کند که به جهت شرایط کنونی، تنگناها را بپذیرند و با دولت همکاری کنند. از این سنخ سخنان بسیار موجود است.
دولت با وجود واماندگی مفرط در انجام وظایف خود، پیوسته فشار بی مبالاتی و عدم کارایی خود را بر مردم تحمیل می کند. از وجهی توان اداره اصولی سیستم کارکردی جامعه را ندارد. و از سمت دیگر به قشر شریف کارکنان و بازنشستگان اهانت می کند. در این حالت دولت در این گمان باطل سیر می کند که انگاری بازنشستگان قشری مازاد در جامعه محسوب می شوند و باری اضافه بر دوش دولت هستند.
به خاطر همین ساختار کارکردی ناروا در نظام دولت است که امروز با پدیده زشت و وحشتناکی با نام «بازنشسته درمانده» مواجه هستیم. افرادی که باوجود بیش از 30 سال خدمت در نهاد دولت، لیکن به محض ورود به فاز بازنشستگی، انگاری به دوره واماندگی و فلاکت ورود کرده اند. بازنشستگی در کشور ما از بدترین دوره های زندگی مردم بشمار می آید و بازنشستگان، دوره خروج از کار را با ورود به دنیای مرگ تشابه می کنند. چراکه هیچگاه برای دوره بازنشستگی مردم، فکری وجود ندارد. فردی که با گذر زمان و گسترش دایره خانواده، توقع از وی نیز بیشتر می گردد. اما این فرد بازنشسته به علت کهولت سن و ناتوانی جسمی، امکان کار مجدد و درامد سازی غیر از مستمری بازنشستگی را ندارد. و دولت نیز به سبب عدم درک رسالت بنیادی خود، شوربختانه بازنشسته را عنصر مازاد تلقی می کند. این همان دوره درماندگی فرد بازنشسته است.
در چند وقت اخیر سخنان ناشایست فراوانی در باره بازنشستگان در جامعه جاری می باشد. نهادهای بی پایه، رسانه ملی و نهاد دولت با مسئولین کارنابلد عمده ترین عامل های اهانت گر به بازنشستگان شمارش می شوند. مسئولی دوره بازنشستگی و بازنشستگان را عاطل معرفی می کند. دیگری مستمری بازنشستگان را پرداخت غیرضروری می داند. فردی دیگر صندوق های بازنشستگی را بار اضافی بر دوش دولت ذکر می کند.
این بازخور رفتاری از طرف دولت، کمال بی انصافی نسبت به قشر بازنشسته می باشد. دولتی که از وظایف اصیل خود عدول کرده و با استنکاف از تامین حقوق شاغلین و بازنشستگان، سخنانی مهمل و بی پایه را از زبان مسئولین ناکاردان و ناکارا نثار مردم می کند. دولت بجای آنکه به فکر ترمیم اصولی حقوق کارکنان و مستمری بازنشستگان باشد، بیهوده مردم را مورد نکوهش قرار می دهد.
در خیالی باطل و نامتعارف دولت گمان دارد که صندوق های بازنشستگی در ایران، نقشی بی ثمر دارند. و پرداخت مستمری نیز موضوعی خارج از الزام جامعه می باشد. ولی دولت باید بداند که هویت وجودی صندوق های بازنشستگی با پس انداز کارکنان شاغل شکل می گیرد. سرمایه صندوق های بازنشستگی انباشتی از پول پس اندازی کارکنان در زمان اشتغال خویش می باشند. میزان پولی که هرازگاه مورد دستبرد اختلاس گران ریز و درشت می گردد و همچنین به ناحق به عنوان وام به دولت سپرده می گردند. اقدامی که قطعا مورد رضایت صاحبان واقعی صندوق ها که همانا بازنشستگان می باشند، نبوده و دولت به عنوان زورگوی ستمکار است که به پس اندازی بازنشستگان ناخنک می زند.
بارها شنیده ایم که دولت به صندوق های تامین اجتماعی، نفت، بانک ها و برخی دیگر صندوق ها بدهکاری سنگین دارد. ولی در موضعی اندیشناک و غیرمنطقی، خودش را مالک صندوق ها می داند!!
درحقیقت چون خیلی از مسئولین دولتی شناخت درستی از چیستی سازه دولت و نقش ساختاری دولت در جامعه ندارند. لذا هماره سخنانی نادرست را بر جامعه تحمیل می کنند. اینان نمی دانند که پول انباشتی در کلیه صندوق های بازنشستگی در ایران، پس انداز کارکنان در هنگام اشتغال بوده و هیچ ربطی به دولت و بودجه دولت ندارد. لذا از بعد قانونی، ایشان حق ندارند در باب میزان پول صندوق ها و شیوه و کیفیت هزینه آنها دخالت نمایند. بلکه صندوق ها با ماهیت نهاد غیردولتی(شبه دولتی) وظیفه و ماموریت دارند تا در زمینه رفاه معیشتی بازنشستگان حوزه خود عمل کنند.
احمد علینقی: پژوهشگر مدیریت اجتماعی
کلمات کلیدی: بازنشستگی;صندوق های بازنشستگی; مستمری و حقوق; دولت کارامد