عارضه عدم درک زیباشناسی و زیباسازی در فرهنگ ایران
عارضه عدم درک زیباشناسی و زیباسازی در فرهنگ ایران
چرا برای زن زیبایی و برای مرد مروت تعریف گذاری داریم
تجربه و علم بیانگر هستند که حیوان ذهن خلاق و پدیده ساز نداشته و صرفا متکی به غریزه میباشد. و احتمالا آدمی تنها موجودی است که توانمندی ساخت سازه در ذهن دارد. ذهن آدمی چنان آفرینشگر است که حتی میتواند واقعیات را با میل خود تاویل و تفسیر نماید. تضاد و تناقض در باب تمامی فکت های هستی زاییده همین ذهن آفرینشگر آدمی میباشد. زیبایی و زشتی، خوبی و بدی، حق و باطل، خیر و شر و هرآنچه دوگانه متناقض و متضاد وجود دارد موجَد تفسیر آدمی است. اگر یکی دین را حق میداند و یکی بی خدایی را. اگر یکی غرب را شر میداند و یکی شرق را. اگر هر کس خودش را حق و دشمنش را باطل میشمارد. مبتنی بر ذهن بیمار است. که گمان دارد حق مطلق است و دشمنانش باطل مطلق. براین مبناست که تاکید میگردد پدیده مطلق نداریم و همه چیز نسبی ارزیابی میشوند.
در همین راستا زیباشناسی اصلی بااهمیت در علم فلسفه شناخته میشود. که زیبایی چیست و در مقابلش زشتی چیست؟ البته همانطور که بیا شد هر کس برمبنای فهم و سلیقه خودش زیبایی و زشتی را تبیین و تفسیر میکند. تعریف زیباشناسی از دو دیدگاه دینی و غیردینی بسیار متضاد و حتی متعارض میباشد. دینداران باتوسل به باورهای عقیدتی و ایمان به آخرت، ماتم و گریه و رنج را زیبایی و همچنین خوشگذرانی و لذت طلبی و عیاشی را زشتی تعبیر میکنند. ولی واقع گرایان برعکس آنرا باور دارند. این دوگانگی نگرش در ایران با فضای اسلامی شدت بیشتری نیز پیدا کرده.
به حدی که زن بعنوان نماد سنجش زیبایی و زشتی دائما در معرض قضاوت قرار دارد. دینداران زیبایی زن را در حجاب و حیا معنا میکنند و بخش مخالف تبلور زیبایی را در عیانی رخسار و بدن زن تشریح میکنند. دو نگرش با دو رفتار متضاد. بخشی زن را در چادر و حجاب اندام پنهان میکنند و بخشی دیگر زن را به آرایش و پیرایش ترغیب میکند تا زیبا جلوه کنند. هرچند طبقه اول قائل به پنهان زینت زن در عموم هستند. لیک طبقه دوم باور دارند زیبایی زن مزیت برتر او بر مرد است. و همانطور که مرد بنابر نیاز غریزی مردانگی بدن تنمومند خود را به نمایش میگذارد. زن نیز ملزم است شاکله شخصیتی خود را بر همگان عرضه کند.
بدین لحاظ است که هرگز مرد را بر زیبایی و زن را بر خشونت صفت نمیکنند. همیشه مرد را بر مردانگی و زن را بر زیبایی تعریف میکنند. در حافظه تاریخ نیز مرد را به صفات مردانه نمایش میدهند و زن را به صفات زیبایی و افسونگری بدن و چهره.
البته تردید نیست در مرداب فرهنگی ایران چنین توصیفات و مفاهیمی از زن زشت و ناشایست تصور شود و حیا و پاکدامنی و نجابت بر زن مترتب گردد. و بدین روی زن بی حجاب به روسپی و بدکاره متصف و زن با حجاب به غفیف و نجیب. زیبایی زن را منکوب و خفه میکنیم و عنصر فرزندآوری و مادربودن را برای زن معنا میکنیم. ماهیت اصیل زن بعنوان انسان را استحاله میکنیم و برای زن تعریفی خودخواسته و ناسزاوار خلق میکنیم. حال آنکه واقعا چنین نیست. اگر به چیستی زن توجه کنیم، زیبایی زن ریشه در ماهیت هستی شناسی او دارد. در وجه هستی شناسی انسان، مرد گونه سخت وزمخت و زن گونه لطیف و ظریف تعریف میگردد. و براین مبنا زیبایی و ملاحت زن شاخصه هستی شناسانه زن معرفی میشود.
اما ما در فرهنگ ناموزون و درمانده ایران نه تنها زیبایی زن را مردود میشماریم و برای زن صرفاعصمت و عفاف قایلیم. که حتی این خطاانگاری محدود به عنصر زن نبوده و به حوزه های دیگر نیز نفوذ دارد. ما حتی زیبایی در محیط زیست را به خوبی و درستی درک نمیکنیم. با کمی تفکر و تفحص در پیرامون خود مشاهده میکنیم که محیط زندگی ما چقدر نازیبا و زشت ساختارمندی شده. با آنکه کشوری زیبا از همه جهات داریم. لیک در هیچ زمینه زیبایی جانمایی نشده. زیراکه ما از اساس مهندسی زیباشناسی و زیباسازی را بلد نیستیم. به واقع با اتکا به نگرش دینی عمق یافته در ایران بسیاری از نمادهای زیبایی به زشتی و زشتی به زیبایی استحاله یافته اند. و در این فرایند تحول گرایی معکوس، زشتی در جای زیبایی جانمایی شده است. درحقیقت در گفتمان ایدئولوژیک دینی، زشتی و ناروایی به جای زیبایی و روایی القا میگردند. یعنی ناپسندی و ناشایستی با فشار و زور بر ما دیکته شده و امروز ملکه ذهن ما شده اند. لذا در این فرهنگ ناصواب در مرداب «کردار بد/ گفتار بد/ پندار بد» گرفتار می باشیم.
اما نسل جوان امروزی ایران با عبور از نمادهای سنتی و دینی، تعاریفی نوین برای عنصر زن معنا نموده. در این ناوردگاه انقلاب ایرانی، تیپ و ظاهر دختر و زن ایرانی متحول گردیده و زن ایرانی با رخساری نوپیدا رنسانس ایرانی را رقم می زند. تا فرهنگی نوگرا را برای نوسازی اجتماعی ایران مستقر نماید.
کلمات کلیدی: زیباشناسی;زن و مرد; حجاب; دین